ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل مینو
مینو
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سیدمهدی
سیدمهدی
44 ساله از تبریز
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل پارسا
پارسا
39 ساله از تبریز
تصویر پروفایل حمید
حمید
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل محسن
محسن
41 ساله از قزوین
تصویر پروفایل میترا
میترا
45 ساله از قزوین
تصویر پروفایل محمد مهدي
محمد مهدي
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل یزدان
یزدان
59 ساله از تهران

سایتهای صیغه

سایتهای صیغه لبخند کوچکی زد و با فاصله، کنارش نشست.  پس خواهر کوچولوی من، یه سايتهاي صيغه يابي رايگان رو داره تجربه می کنه. آره؟ تنها سر تکان داد. خب حالا که این فرصت پیش اومده چرا از شرایط استفاده نمی کنی و مزه ی عشق رو نمی چشی؟ سایتهای صیغه موقت از گوشه ی چشم، نگاهش کرد با این آدم؟ مگه این آدم چشه؟ سایتهای صیغه، می دونی که آدما عوض نمی شن. یعنی هر چه قدر هم تغییر کنن، مایه وجودیشون عوض نمی شه. خمیر مایه سایتهای صیغه و ازدواج موقت هم عوض نشده! سایتهای صیغه بعد از کمی درنگ، پاسخ داد.

سایتهای صیغه


سایتهای صیغه

سایتهای صیغه یابی مجاز

آره، درست فهمیدی. نمی خوام نزدیکش باشم و اسیر سايتهاي صيغه يابي رايگان بشم. می خوام منطقی در مورد سایتهای صیغه یابی مجاز فکر کنم و تصمیم بگیرم. خودتم خوب می دونی اون چه قدر توی اغوا کردن ماهره! سایتهای صیغه لبخند کوچکی زد و با فاصله، کنارش نشست.  پس خواهر کوچولوی من، یه سايتهاي صيغه يابي رايگان رو داره تجربه می کنه. آره؟ تنها سر تکان داد. خب حالا که این فرصت پیش اومده چرا از شرایط استفاده نمی کنی و مزه ی عشق رو نمی چشی؟ سایتهای صیغه موقت از گوشه ی چشم، نگاهش کرد با این آدم؟ مگه این آدم چشه؟ سایتهای صیغه، می دونی که آدما عوض نمی شن. یعنی هر چه قدر هم تغییر کنن، مایه وجودیشون عوض نمی شه. خمیر مایه سایتهای صیغه و ازدواج موقت هم عوض نشده! سایتهای صیغه بعد از کمی درنگ، پاسخ داد مایه وجودی سایتهای صیغه یاب بد نیست سایتهای صیغه موقت.

سایتهای صیغه یابی

اون طبق شرایط و تربیتی که داشت، به سایتهای صیغه یابی اومده بود و اون کارا رو می کرد. اون پسر نازدونه ی یه خونواده ی پولدار و همه چیز تموم بود که هیچ وقت رنگ بی پولی و مشکلات رو ندیده بود. حالا یک دفعه ای، تحت فشار گذاشته شد... به نظر من خانواده اش هم خیلی مقصر بودن. پسرشون رو لوس و تخس بار آورده بودن و هرچی می خواست براش فراهم کرده بودن، نذاشته بودن آب تو دلش تکون بخوره، بعد یهو خواستن به اجبار زنش بدن! اونم که دید اگه به این ازدواج تن نده از پول و آسایش خبری نیست، پذیرفت ولی کینه ی تو رو به دل گرفت. در صورتی که تو، تقصیری نداشتی! ولی تنها کسی بودی که اون می تونست زهرش رو بهت بریزه... قبول داری؟ سایتهای صیغه موقت دوباره سرش را تکان داد. سایتهای صیغه نفسی چاق کرد ولی حالا نگاهش کن؟ از اون پسر لوس لجباز خبری هست؟ نه! چون تو این مدتی رو خودش کار کرده و عوض شده... خودش خواسته و تونسته اینی بشه که الان هست. سایتهای صیغه موقت به حرف آمد از کجا بفهمم همه این تغییرات تظاهر نیست؟

سایتهای صیغه موقت

فقط با یه سايتهاي صيغه يابي  دوباره می شه فهمید. می تونی امتحانش کنی و ببینی آیا همون سایتهای صیغه موقت یا نه؟ اما سایتهای صیغه ، اون یه بار سايتهاي صيغه يابي داشت... خودش از دستش داد. سایتهای صیغه موقت جان! خودم و خودت خوب می دونیم که اون یه اجبار بود نه سايتهاي صيغه يابي ! سایتهای صیغه موقت که سعی داشت هنوز مقاومت کند، جواب داد می شه از اجبار هم سايتهاي صيغه يابي ساخت. نمی شه؟ سایتهای صیغه نفسش را با کلافگی بیرون فرستاد. بعد در چشم های او نافذ شد و سعی کرد کلماتش بیشترین تاثیر را روی او بگذارند می شه خانوم عاقل و فهمیده ای مثل تو، به آدمی که این همه وقت رو خودش کار کرده تا اونی بشه که تو می خوای، سايتهاي صيغه يابي بده. نمی شه؟

سایتهای صیغه و ازدواج موقت

با این حرف، سایتهای صیغه و ازدواج موقت بسته شد. منطقی اش این بود که به اون سايتهاي صيغه يابي بدهد. اسمش رویش بود، سايتهاي صيغه يابي ! یعنی یا از دستش می داد یا برای همیشه، به دستش می آورد. اما می ترسید در این بین، سايتهاي صيغه يابي رايگان جریحه دار شود و خام آن چشمان خمار! برای اولین بار در زندگی اش می ترسید اسیر سايتهاي صيغه يابي رايگان  پنهانی اش شود... می ترسید آن ترسوهای خجالتی، رسوایش کنند! سایتهای صیغه یابی مجاز برای این که او را راضی به این کار کند، ادامه داد سایتهای صیغه یابی جان یه بار خودت رو جای اون گذاشتی؟ یادت هست که با چه شرایط وحشتناکی، از ایران رفت؟ یادته که چشماش از گریه، داشت کور می شد؟ فقط به امید این که درمان بشه و پیش تو برگرده رفت. به امید این که برگرده و برای تو، یه زندگی عالی بسازه! اما چی شد؟ همه جوابش کردن!

سایتهای صیغه یاب

می دونی سایتهای صیغه یاب تو اون سایتهای صیغه یاب به چه جنونی رسیده بود؟ می دونی افسردگی شدید گرفته بود و یک بار... حرفش را قطع کرد و به چهره ی تشنه ی سایتهای صیغه یابی خیره شد که منتظر شنیدن است. یه بار خودکشی کرد و اگه پدرش اونو زود پیدا نکرده و نرسونده بودش بیمارستان، تموم کرده بود؟ سایتهای صیغه یابی با حیرت گفت:

من... من اینارو نمی دونستم... به من چیزی نگفته بودن. آره، نگفتیم چون خودش نذاشت. نمی خواست تو بفهمی تو چه لجنی گیر کرده! فقط یه بار تو اون سایتهای صیغه یاب باهام تماس گرفت. درست یک آدرس سایتهای صیغه یاب بعد از وقتی که رفته بود... سایتهای صیغه یابی مجاز پرسید و بهت چی گفت؟ گفت من دیگه به دردت نمی خورم... اگه بخوای می تونی طلاقتو بگیری. همین سایتهای صیغه یابی مجاز. بعد از یک سایتهای صیغه یاب بی خبری فقط زنگ زد و به من که زنش بودم و منتظرش، اینو گفت. من باید چی کار می کردم؟ تو حق اینو داشتی که جدا بشی. اما نخواستی. سایتهای صیغه یابی با حسرتی که در لحنش هویدا بود، گفت:

نه، نخواستم... من بد سايتهاي صيغه يابي بودم. وقتی تو ازدواج اولم سايتهاي صيغه يابي نیاورده بودم، چرا باید طلاق می گرفتم و با کسی دیگه، تشکیل زندگی می دادم؟ یه بار که نشه، بار بعدی راحت نیست سایتهای صیغه یابی مجاز ... سایتهای صیغه یابی مجاز که دید حال  سایتهای صیغه یابی را منقلب کرده.

سايتهاي صيغه يابي رايگان

باشه، حالا پاشو بیا بریم بیرون... چند دیقه است این جاییم سایتهای صیغه یاب و سايتهاي صيغه يابي رايگان تنهان. پاشو، پاشو دختر خوب!  بعد از آن حرف ها و فهمیدن اتفاقاتی که سایتهای صیغه یاب از سرگذرانده بود و می دانست این نصف شان هم نبوده، تقریبا تمام سخت گیری هایش از بین رفته بود و حالا، با خود کلنجار می رفت که چه طور و چگونه، با او حرف را شروع کند و تصمیمش را بگوید؟ دلش می سوخت برای مرد زخم خورده ای که روی مبل رو به رویی اش نشسته و با لبخندی ریز به صحبت های سایتهای صیغه یابی مجاز و الهام گوش می داد. برای مردی که زخم ها علاوه بر صورت و جسمش، روحش را هم تحت شعاع قرار داده بودند. سایتهای صیغه یابی که دم از منطقی بودن می زد، چرا نوبت به سایتهای صیغه و ازدواج موقت که رسیده بود، ان قدر یک طرفه به قاضی رفته بود؟ تنها مانده بود، درست... سختی کشیده بود درست... اما باید می دانست بهترین سایتهای صیغه و ازدواج موقت هم در آسایش و راحتی نبوده! چطور می توانست باشد با آن اتفاق عظیمی که برایش افتاده بود؟

سايتهاي صيغه يابي

با تاوانی که به بدترین صورت، داده بود؟ در سايتهاي صيغه يابي فرو رفته و فکر می کرد. به گذشته ها، به حال، به آینده! عجیب بود که این سه کلمه، انقدر به هم مرتبطند و همگام با هم، پیش می روند! گذشته ای که با او داشت، اجازه نمی داد به این راحتی ها قدم بردارد. باید با احتیاط تر می بود و باید... صدای زیبای  سایتهای صیغه و ازدواج موقت در گوشش پیچید برای دومین بار بود که شعری از دهان سایتهای صیغه و ازدواج موقت می شنید. شعری که با تمام سايتهاي صيغه يابي رايگان برایش خوانده بود... در ذهنش به دنبال شعرهایی که خود سروده بود گشت و آنی که بیشتر از همه، به حس و حال شان می آمد را در جواب او، زمزمه کرد رفتن تو زمستان بود، و برف آخرین پیراهنی که از تو در من جا ماند. درونم پر شد از آدم های برفی... و من هنوز زنده ام...

مطالب مشابه