ان روز در دانشگاه ماجرای پرستو و سایتهای دوستیابی رو برای بنفشه تعریف کردم. او که همیشه عاشق این ماجراهای پلیسی و ماجراجویانه بود لبخند به لب و با اشتیاق به حرفهایم که بیشتر جنبه طنز داشت نگاه میکرد. با اینکه به سختی مانع برهم خوردن تعادلم بودم اما همه تالشم رو میکردم تا با شوخی و خنده مسئله رو عنوان کنم. سایتهای دوستیابی به قدری از پرهام خوشش امده بود که من با خودم میگفتم اگر او را ببیند چه میکند. اما زمانی که به او گفتم سایت رل یابی رایگان از من خواستگاری کرده به ناگه از کوره در رفت و برخالف دقایق پیشش با عصبانیت سرم فریاد زد: -خیلی بیخود کرده پسره احمق تو چی جوابش رو دادی؟ از تعصبش به روی خودم خنده ام شدت گرفت. لبخندی زدم و پرسیدم: -چته؟ چرا یهو جو قورتت داد؟ چرا سایتهای دوستیابی میکنی؟ عصبی نیشگونی از پایم گرفت و گفت: -خفه شو ببینم. گفتم جوابشو چی دادی؟ کالسورم رو روی پایم گذاشتم و نگاهی به محوطه سایت رل یابی رایگان انداختم. دخترها و پسرها دسته دسته در کنار هم قدم می زدند و با هم صحبت میکردند.
از هر گوشه و کناری صدای خنده و شیطنت برمیخواست. انرژی از هر سمتی به انسان وارد میشد. هوای گرم و لذت بخش رو وارد ریه هام کردم و با خودم اندیشیدم: چطور بنفشه اینقدر حساس شده؟
تصمیم گرفتم کمی سر به سرش بذارم. از این رو گفتم: -دوستیابی آنلاین راستش به نظرم پسر بدی نیومد. هر چی باشه اون خیلی مودب و با فهم و شعور بود. و بعد به صورتش نگاه کردم و با ارامش پرسیدم: -به نظرت اگه بهش بگم سامان پسر منه باز هم قبول میکنه با من ازدواج کنه؟ از روی صندلی سایتهای دوستیابی ترقه پرید و دست به کمر روبرویم ایستاد. میدانستم هر سایت رل یابی رایگان امکان فوران کردن عصبانیتش می باشد. اما همچنان با لبخند نگاهش میکردم. او هر لحظه رنگ صورتش به سرخی میگرایید
سایت دوستیابی بین المللی رایگان و حقیقت رو بهش میگم
صبرش تمام شد و با صدایی نیمه بلند گفت: -به خفه ات میکنم. من احمق رو بگو تا به حال به حرف تو گوش دادم. همین االن میرم زنگ میزنم به سایت دوستیابی بین المللی رایگان و حقیقت رو بهش میگم. چهره در هم کشیدم و بی اختیار گفتم: -گناه که نمیکنم. میخوام ازدواج کنم. -این مسخره بازی ها چیه راه انداختی؟ تا دیروز اسم خواستگار می اومد پاچمونو میگرفتی. سایت دوستیابی بین المللی رایگان چی شد که یهو عاشق و شیفته دوستیابی آنلاین پسر شدی؟ ببینمت پاییز چرا دست از این حماقتت برنمیداری؟ انگار نه انگار داشتم او را اذیت میکردم. بی اختیار فکری در ذهنم جرقه زد. چی میش اگه با پرهام ازدواج میکردم؟ پسر باکماالت و باشعوری بود. برای همین زمزمه کردم
سایت رل یابی رایگان کی باید منتظر بمونم
سایت رل یابی رایگان کی باید منتظر بمونم که برگرده؟ تکلیف من رو که مشخص نمیکنه. خسته شدم. دیگه کافیه. می خوام به زندگیم برسم. سایه سر میخوام. ارامش می خوام. می خوام وقتی خسته ام به یکی پناه ببرم که دوستم داره. خسته شدم از بس شبها خاطراتم رو با سایت دوستیابی بین المللی رایگان زنده کردم. همش یک سال و چند ماه باهاش زندگی کردم و حاال سه ساله که دارم با خاطراتش زندگی میکنم. خاطرات اون مدت در قبال چند سالم کافیه؟ خسته شدم بنفشه میفهمی؟ منم دلم می خواد یه کسی باشه که دستش رو بگیرم و باهاش حرف بزنم. دوستیابی آنلاین می خواد یه کسی باشه تا وقتی از سختی روزگار دلم به تنگ میاد بهش تکیه کنم. وقتی ناراحتم یکی نازم رو بکشه. دلم می خواد یکی نوازشم کنه. دلم می خواد نگرانم باشه. سایت دوستیابی بین المللی رایگان منم ادمم. منم حق زندگی دارم. نمی تونم دیگه نمی تونم.... بغضم سر باز کرده بود و اروم اروم اشک میریختم. بنفشه اهسته روبروی پام نشسته بود و دستاش رو روی زانوهام گذاشته بود و مثل من اشک می ریخت. یعنی در این مدت اینقدر بهم سخت گذشته بود که وقتی حرف زدم اینهمه سایت دوستیابی بین المللی رایگان رو از خودم دور کردم؟ باورم نمیشه. یعنی اینقدر این مدت بهم سخت گذشته بود؟ حاال که فکر میکنم می بینم دوستیابی آنلاین چیزهایی بود که در تمام این مدت رنجم داده بود. من کمبود محبت داشتم.