- رو که مت به اون نشان داده بود قبول کرده بود به نظر می رسید که متن سایتهای دوستیابی محبت رو به اون نشان میدهد که خودش رو در موقعیتی قرار دهد که با اظهارات خودش روبرو شود. بی اعتنایی سرد مت از زمانی که آنها به اینجا، به این خانه، نقل مکان کرده بودند رو نمیشد چیزی ناچیز به شمار آورد. سایت های دوستیابی در ایران مثل یک حیوان وحشت زده ساکت ماند. مطمئن بود که هر چیزی بگوید، فقط دردسر و مشکل به وجود خواهد آورد. دردسری که سایت های دوستیابی بین المللی د یگه نمیتوانست با اون روبرو شود.
- د یگه کشش و مقاومت بدبخت ی ها رو نداشت. مت از سایتهای دوستیابی بی رون رفت و در رو نه چندان آرام بلکه محکم بست و کر ی رو رها کرد صبح روز بعد وقتی کر ی از خواب بیدار شد مت هیچ کجا برای د یده شدن د یده نمیشد. سایتهای دوستیابی فارسی هیچ ایدهای نداشت که اون به سادگی بیرون رفته و یا نه. چون که متن نمیتوانست تحمل کند که اون رو ببیند. سایت های دوستیابی در ایران باز هم در خودش فرو رفت و از این رفتار بی مالحظه مت کم ی عصب ی شده بود. یا اگه مت به دفترش رفته بود حتما میخواسته اون رو تنها بگذارد.
- تا آنجایی که سایت های دوستیابی بین المللی دانست اون مجبور میشد با ی ک روز تنهایی با دوقلوها روبرو شود. اون دور و بر رو نگاه میکرد و هر بار که تلفن زنگ میخورد از جای ش میپرید. این ی ک چشمانداز بد ی بود که سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان دقیقا
حس خوبی به سایت دوستیابی خارج از کشور نداشت
حس خوبی به سایت دوستیابی خارج از کشور نداشت اون شب گذشته به اندازه کافی عصبی شده بود و د یگه قصد نداشت دخترها رو با این نوع جو متشنج روبرو کند. آنها زمان ی که در استرالیا همراه با سایتهای دوستیابی فارسی زندگی می کردند یک پدر نداشتند ولی همیشه به محبت و شوخی کردن و بذله گویی های سایتهای دوستیابی عادت داشتند. خیلی زود این جو برای رسیدن آنها به نا آرومی شروع میشد. اگه روبی به اندازه کافی متوجه آن شده بود شروع به تهد ید کردن سایت های دوستیابی در ایران و مت درباره ترک اونجا و رفتن برای همیشه می کرد. آن وقت بچهها به سرعت در ارتعاشات ناخوشایند و نا رضا یتی و ناراحتی برمیگشتند
سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان در حالی که لبخند میزد
سایت دوستیابی ایرانیان انگلستان در حالی که لبخند میزد برای آنها دستی تکون داد و برای گردش بردن دخترها لباس پوشید و به راه افتادند.
به تاکسی تماس گرفت. آنها رو برای تفریح کردن، خرید در مغازه ها و شهر باز ی و گردش بیرون میبرد. برای اولین بار دخترها رو بیرون آورد. اجازه نمی داد تا حال بدش دخترها رو هم متشنج کند. آنجا چیز ز یاد ی برای د یدن وجود نداشت، مغازههایی که باعث میشد چشمهای دخترها باز شود و بدرخشد. اگرچه خریدن خوشبختی و سعادت و خوشحالی امکانپذ یر نبود دست کم این خرید کردن حاشیه بدبختی رو فرو میری خت و ذهن آنها رو از غم و اندوه رو به شاد ی که به نظر می رسید مت اون رو محاصره سایتهای دوستیابی بود می آورد.
همان طور که آنها در این سفرهای اکتشاف ی پی ش میرفتند این فقط ی ک موفقی ت محدود برای گردش دخترها بود ترافیک سنگین و کمی ترسناک بود. سایت های دوستیابی در ایران قبال سایت دوستیابی خارج از کشور رو با خودش داشت برای کمک به آن دو دختر کوچک که هر دو میخواستند به طور همزمان تو ی آغوش آلن بلند شوند و به داخل پنجرهها و روی پیشخوان مغازه هایی که خیلی زیاد بودند نگاه کنند و برای لذت بردن از هر راه د یگه ای عادت کنند و سایت های دوستیابی بین المللی خودش خیلی زود رنج و گرما زده و خسته پیدا کرده بود.
سایتهای دوستیابی فارسی به دخترها گفت؛ _دخترها بزن بریم باالی فروشگاه! به طور ناگهان ی اون سیلویا کار مایکل رو با خودش پیدا کرد. و جما در حالیکه کری پیپا رو باال میبرد به ویترین فروشگاه خیره شد سایت دوستیابی ایرانیان مقیم آلمان تو نیاز به یه کالسکه بچه بزرگ با دستگاه بلند کردن خودکار داری سیلویا وقتی کر ی با قدر دانی رو به اون کرد با خوشحالی خند ید و حرفش رو ادامه داد؛