ژاکومن که احساس کرد دوک کمی نرم شده است بدون اینکه بدنش را تکان بدهد سرش را جلو آورده و و در حالی که آن را می چرخاند با کلاهش سلامی نیمی نظامی و نیمی درباری به دوک داده و گفت: عالیجناب دوک... سايت همسريابي اغاز نو ورود به تمام داستان من است. من از مریندول که به نیابت از عالی جناب کار می کرد برای انجام یک فقره کار تخصصی یک پیش پرداخت داشتم که شخصی بنام بارون دو سگونیاک که بنام کاپیتان فراکاس نیز نامیده می شود از سر راه عالی جناب بر دارم. به علت شرایطی که خارج از کنترل من بود من نتوانستم ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو فقره کار را به انجام برسانم و چون من همیشه به درستکاری ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو مباهات کرده ام با عجله ورود به سايت اغاز نو همسریابی را به اینجا رسانیده و پول شما را پس آورده ام.
من برای کاری که انجام نداده ام پول دریافت نمی کنم. بعد از ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی سخن رانی او یک قدم جلو آمد و با حرکتی که خالی از غرور و احترام شخصی نبود کیف پول را روی میز زیبا و گرانبهای ساخت فلورانس که نزدیک دوک بود گذاشت. والومبروز با تمسخر گفت: واقعا که. .. به نظرم ما در این جا با یکی از آن عروسک های خیمه شب بازی به درد نخور طرف هستیم. یک الاغ در پوست شیر که غرش او بیشتر شبیه عرعر است. خجالت نکش مرد حسابی... صادق و راستگو باش. تو از آن سیگونیاک مفلوک ترسیده ای. .. اینطور نیست؟
ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو حد کامل در هنر شمشیر بازی ندیده بودم
آدمکش قد راست کرد و با غرور گفت: ژاکومن لامپورد در تمام عمرش از کسی نترسیده است و هیچ دشمنی هرگز پشت او را ندیده است. آن هایی که مرا می شناسند به عالی جناب دوک خواهند گفت که یک پیروزی آسان هرگز برای من مورد توجه نبوده است. من خطر را دوست دارم و از آن استقبال می کنم. من به بارون دو سیگونیاک با یکی از بهترین شمشیرهایم که توسط آلونزو دو ساهاگون پدر از شهر تولدو درست شده حمله کردم. دوک جوان با اشتیاق پرسید: خیلی خوب، چه اتفاقی افتاد. هر چه بوده نمی توانسته موفقیت آمیز بوده باشد چون پولی را که برای از بین رفتن او داده بودم شما پس آورده اید. قبل از هر چیز من از درخواست می کنم که توجه بفرمایند که در طول دوئل ها و مبارزات من دست کم سی و هفت نفر را بیجان در روی زمین باقی گذاشته ام.
آن هایی که بشدت زخمی یا عضوی را از دست دادند من جزو صفحه ورود به سایت همسریابی آغاز نو آمار محسوب نکرده ام. ولی این بارون دو سیگونیاک خودش را در یک سپری فولادین محاصره کرده بود که از دیوار سنگی یک دژ نظامی مستحکم تر بود. من بتمام ترفند هایی که در سايت همسريابي اغاز نو ورود به هنر شمیر بازی بلد بودم متوسل شدم و سعی کردم که او را به طریقی غافل گیر کرده و گارد او را باز کنم ولی او برای هر چیزی آماده بود. به سرعت برق و به استحکام یک تخته سنگ. او هر ضربه کاری مرا با دقت زیادی رد می کرد. من هرگز کسی را تا ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو حد کامل در هنر شمشیر بازی ندیده بودم. او در تمام مدت مرا با حملات خودش مواظب نگاه می داشت و بیشتر از یک بار نوک شمشیرش بدن مرا لمس کرد. خونسردی و مهارت کامل او در این هنر در حد انسانی نبود. او یک است. من می خواستم به زمین بیافتم و او را کنم.با وجودی که این ترس در من وجود داشت که بالاخره در یکی از حملات او شمشیر او وارد بدن من خواهد شد من تا جایی که می توانستم این مبارزه را طولانی کردم که از سايت همسريابي اغاز نو ورود به مبارزه که فقط یکبار در تمام زندگی برای من پیش آمده بود لذت ببرم.
ولی به هر حال این مبارزه می بایستی بپایان برسد و من با ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو گفتم که یک فن سری که من از استاد مسلم شمشیر بازی ' ژیرولامو ' ناپلی استاد عالی قدر فرا گرفته ام و هیچ انسان زنده جز من آن را نمی داند در مورد ورود به سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی بارون اجرا کنم. عالی جناب دوک... ورود به سايت اغاز نو همسریابی ژیرولامو هم نمی توانست ورود کاربران به سایت همسریابی آغاز نو فن را به آن خوبی که من امشب اجرا کردم انجام بدهد. من وقتی دیدم که حریفم هنوز سر پای ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو ایستاده است مثل آدم های صاعقه زده شدم. من انتظار داشتم که جسد بیجان او را زیر پایم ببینم. ولی صفحه ورود به سایت همسریابی آغاز نو اتفاق نیافتاد. این کاپیتان فراکاس که بچه ابلیس است سر پا ایستاده و با خونسردی ضربات شمشیر مرا دفع می کرد.