چرا بهش زنگ نمیزنی زوج یابی؟ سرم رو بلند کردم و نگاهم رو به صورتش دوختم و ارام ارام گفتم: -ببین زوج یابی تلگرام من نمیدونم برادرت من رو کجا دیده و چی شده که به قول شما به قلب سنگیش راه پیدا کردم. اگر هم تماسی با برادرت نگرفتم برای این بوده که دلیلی در زوج یابی کره ای کار نمیدیدم و حقیقتش زوج یابی تلگرام به کل اون رو فراموش کرده بودم. او با همان لبخند گرم و صمیمی اش ادامه داد: -اگه زوج یابی بود االن میگفت این نشون دهنده حجب و حیایست که داری. خنده ام گرفت و او باز هم ادامه داد: -خوب زوج یابی کره ای از یه جا دیده که بهت دل بسته دیگه. اونجور که خودش میگفت توی یه رستوران دیدتت. راستش نحوه اشناییتون برای من خیلی جالب بود. پرهام تعریف میکرد که اون شب تولد یه بچه کوچولو بوده و همه شما اونجا جمع شده بودید. زوج یابی کره ای... پرهام میگفت به قدری اون پسر بچه ناز بوده که دلش میخواسته همونجا ببوستش.
زوج یابی انلاین من قصد ناراحت کردن
بغضی غریب گلویم رو چنگ انداخت. اون زیبا روی پسر من بوده. -زوج یابی انلاین من قصد ناراحت کردن شما یا برادرتون رو ندارم اما بهتره تا کار به جاهای باریک نکشیده به برادرتون بگید فکر من رو از سرشون بیرون کنن. من قصد ازدواج ندارم. او با تعجب گفت: -زوج یابی کره ای چرا؟ از روی صندلی بلند شدم و در حالی که هر لحظه امکان فرو ریختن اشکهایم وجود داشت گفتم: -زوج یابی شخصیه. اما این به نفع برادرته. صندلی رو عقب کشیدم و در همون حال گفتم: -زوج یابی تلگرام قهوه ممنونم. و دیگر نماندم تا او چیزی بگوید و به سرعت کافی شاپ رو ترک کردم و به محض بیرون امدنم بغضم سر باز کرد و اشکهایم ارام ارام روی گونه ام فرو ریخت. سرعت قدمهایم رو تندتر کردم و بر خودم لعنت فرستادم که چرا همان روز او را دست به سر نکردم. زوج یابی انلاین دست خودم عصبانی بودم که چرا ان شب انقدر خوشحال شدم که اهمیتی به نگاه های میخکوب او ندادم. من ای کاش او یک الت اسمون جل بود تا میتوانستم بپذیرم از سر بی کاری و بی شرمی نگاهش رو به صورتم دوخته. اما رفتار او و خواهرش کامالً برخالف خواسته های من بود.
ای کاش میتوانستم تا به زوج یابی بگویم ان پسر بچه عزیز دل من بود و ای کاش میتوانستم به او بگویم که هنوز نام همسرم در شناسنامه ام می درخشه
زوج یابی تلگرام پل رساندم
اما از او دورم. عصبی خودم رو به زوج یابی تلگرام پل رساندم و از انجا نگاهم رو به زمین زیر پایم انداختم. ماشینها به سرعت رد میشدند و من کم کم ارام میشدم. نفس عمیقی کشیدم و رو به اسمان گفتم: چرا من؟ چرا بین این همه ادم زندگی من باید این جور بشه ؟ صدای دختر بچه ای توجه ام رو جلب کرد. با چشمان خیسم نگاهش کردم. -خانم یه ادامس بگیرید. خانم. بی حوصله او را پس زدم. اما او گوشه مانتویم رو چسبید و با التماس گفت: -خانم میکنم. برنامه زوج یابی کره ای بخرید دیگه. زوج یابی انلاین سر زوج یابی خواستگاری فریاد زدم: -دختر جون ولم کن دیگه. چشمانش از اشک تر شد و گفت: -به هنوز هیچی نفروختم. بخر. من دعات میکنم. دیدن چشمان نمناکش، دلم رو لرزاند. دست در کیفم فرو بردم و دو اسکناس سبز هزاری خارج کردم و جلوی رویش گرفتم.
چشمانش برق زد و جَلدی چهار بسته ادامس در دستم قرار داد. برنامه زوج یابی کره ای بسته اش رو به زوج یابی خواستگاری برگرداندم و با مهربانی دستی به سرش کشیدم و با صدای دورگه ای زمزمه کردم: -یادت نره دعام کنی. لبخند زد و گفت: -نه یادم نمیره. و به سرعت از من دور شد. شاید میترسید پشیمان بشم و پولم رو پس بگیرم. دیدن خنده زوج یابی خواستگاری ناراحتی ام رو زاید کرد. من هم لبخند زدم و به راه افتادم و در دلم از خواستم تا کمکم کند. حضور زوج یابی انلاین در خاطرم نقش بسته بود و سعی میکردم به حضور او فکر نکنم اما ان چهره معصوم و دلفریب فراموشم نمیشد. جالب اینجا بود که باز هم همان شب تنها پرهام هنرمند ذهنم رو اشفته کرد و زوج یابی خواستگاری به محض بیدار شدن او که در خاطرم نقش بسته بود مانند برنامه زوج یابی کره ای مهاجر پر زد و رفت.