-خب این طرز فکرِ توئه. زنان آماده ازدواج موقت میخوام سهمی توی نجات سرنوشت میلیاردها آدم داشته باشم. نگاه عمیقی به صورتش انداختم. از چه عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت جالبی به موضوع نگاه میکنه. بیخیال سرم رو تکون دادم و گفتم: -مهم نیست. تو اختیار خودت رو داری. خب از آخرین دفعهای که نتونستی از زنان آماده ازدواج موقت استفاده کنی بگو. و تکیه دادم. دستش رو روی پیشونیش گذاشت و گفت: -یک هفته قبل از اینکه متوجه اون قضیه بشم، سردردهای شدیدی میگرفتم. بعدش که با زنان آماده برای ازدواج موقت تموم کردم، رفتم پیش نریمان. اون ازم خواست که هالههاش رو بررسی کنم و ببینم هنوز چشمم فعاله یا نه؛ اونجا فهمیدم که چاکرام بسته شده.
رابطهت با زنان آماده برای ازدواج موقت در چه حد بود؟
رابطهت با زنان آماده برای ازدواج موقت در چه حد بود؟ محرم بودید؟ عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت رو تکون داد و گفت: سرم رو تکون دادم. خب جواب معما دراومد. کسی که این قدرت رو داره به خاطر زنان آماده ازدواج موقت قلبیش ایننه. اجازه بهش داده شده و باید هزار بار از بهخاطر این نعمت تشکر کنه؛ اما این آقا با بیشعوری تمام نهتنها به خاطر تواناییش از تشکر نکرده، مرتکب گ ناه کبیره شده! بیخیال استدالل فلسفی و منطقی شدم و گفتم: -برگشتن اون توانایی بسته به کمک من یا هرکسِ دیگهای نیست. باید دوباره اون اجازه رو بهت بده و مطمئن باش اگه بهت اجازه بده همین فردا تمام اون نعمتهایی که قدرش رو ندونستی برمیگرده. این بستگی به رابطهت با اون باالسری داره.
همچین لیست زنان اماده ازدواج موقت رو بهت داده
وقتی اون چاکرا رو باز کردی اگه یهکم مطالعه میکردی میفهمیدی ازش زنان آماده برای ازدواج موقت استفاده کنی. حتما بندهی خوب بودی که همچین لیست زنان اماده ازدواج موقت رو بهت داده، االن هم تنها راهت اینه که بهخاطر تمام گناههات، تا دوباره بهت توفیق چشم سوم رو بده. بعد از تموم شدن حرفهام از جام بلند شدم و به طرف زیلوس که پشت سر عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت ظاهر شده بود و منتظر بهم نگاه میکرد، رفتم. سالم کردم و پرسیدم: -چی شد؟ چونهای زنان آماده ازدواج موقت انداخت و گفت: -پیدا کردم؛ ولی نمیتونم بیارمش.
گفتم: -خب اندام و قدش باهامون یکیه؟ زنان آماده برای ازدواج موقت رو تکون داد و گفت: -لیست زنان اماده ازدواج موقت ولی خیلی خوشگلتره. لبم رو گزیدم و گفتم: سرش رو به معنی باشه تکون داد و خیلی راحت رفت و روی مبل نشست! چشم ازش گرفتم و با صدایخیلی خب. االن میریم میاریمش. بلند ندا رو صدا زدم. لیست زنان اماده ازدواج موقت که از پلهها پایین میاومد گفت: -هیس! چه خبره سروصدا راه انداختی؟ با چشمهام اشارهای به زیلوس کردم. عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت رو باال انداخت و گفت: -به به! زیلوس خانوم چهخبر از این طرفها؟ به طرفش رفتم و گفتم: -لیست زنان اماده ازدواج موقت در نیار. با لبهای آویزون نگاهم کرد و گفت: -چیکارم داشتی؟ -باید بریم جایی. رو به زیلوس گفتم: -کجاست دختره؟ جواب داد: -تو قبرستون. ندا بلند گفت: -چی؟