راستیتش، من از دختر شما آهو خانوم خوشم اومده و خواستم ازتون اجازه بگیرم برای خواستگاری! پدر رزرو بلیط هواپیما برای سفارت ایتالیا نگاهی به من انداخت و با اخمی که چاشنی صورتش شده بود گفت: چگونگی رزرو بلیط هواپیما برای سفارت شما بزرگتر نداری؟ رزرو بلیط هواپیما برای سفارت شدم و گفتم: چرا، خدمت میرسن! پدر آهو رو به من گفت: پس من فقط با بزرگترت حرف میزنم، نحوه رزرو بلیط هواپیما برای سفارت. لبخند آرامشبخشی زدم و گفتم: چشم، اون هم به روی چشم. و با خداحافظی از ساختمون بیرون اومدم و با نیشخند برای خودم تکرار کردم: واقعا انگار اون چند تا عکسی که براش از اون پسره فرستاده بودم، کار خودش رو کرد. عکسهایی که اون پسر با دوست دخترهایش گرفته بود و از پیج دوست دخترهایش پیدا کرده بودم، به کارم آمده بود و مجید رویان با این چندتا عکس، حالش دگرگون شده بود.
نیشخندی زدم و سوار رزرو بلیط هواپیما برای سفارت شدم؛ با سرخوشی سمت نحوه رزرو بلیط هواپیما برای سفارت رفتم. دل توی دلم نبود که پدرم من رو دیده باشه؛ رزرو بلیط هواپیما برای سفارت ایتالیا ولی وقتی وارد خونه شد، انقدر پریشان و ناآرام بود که اصلا به من هم نگاه نکرد و رو به مادرم گفت: یه قرصی بده، سرم داره میترکه!
چگونگی رزرو بلیط هواپیما برای سفارت با نگرانی پرسید
چگونگی رزرو بلیط هواپیما برای سفارت با نگرانی پرسید: رزرو بلیط پرواز برای سفارت چی شده؟ رنگ به رو نداری! هیچی خانوم، سردرد دارم. بابت اینکه پدرم من رو ندیده بود، خیالم راحت شد؛ بهخاطر همین کنارش نشستم و گفتم: بابا، صبح که حالت خوب بود. پدرم عمیق نگاهم کرد و سپس رو به رزرو بلیط هواپیما برای سفارت گفت: کسی به اسم رزرو بلیط هواپیما برای سفارت ایتالیا زنگ زده؟
من رنگ از رویم پرید و مادرم گفت: چطور مگه؟ اگه زنگ زدن، بگو بیان برای خواستگاری! مادرم با ناباوری من رو نگاه کرد و من با سردرگمی پدرم رو. مجید جان، پس برادرزاده آقا حمید چی؟ پدرم یکباره فریاد کشید و گفت: نحوه رزرو بلیط هواپیما برای سفارت هیچی از اون پسر بی چشم و رو بشنوم، پس حرفش هم نزنید. و سپس بلند شد و بعد خوردن قرص، به اتاقش رفت و با عصبانیت در رو هم بست.
رزرو بلیط پرواز برای سفارت بود که من دلیل عصبانیت پدرم رو بدونم
رزرو بلیط هواپیما برای سفارت اصلا نمیتوانست رفتار پدرم رو درک کنه و انگار منتظر رزرو بلیط پرواز برای سفارت بود که من دلیل عصبانیت پدرم رو بدونم؛ ولی من هم عقلم به جایی قد نمیداد و سردرگم مانده بودم. یهو چی شد؟ چگونگی رزرو بلیط هواپیما برای سفارت سمت تلفن رفت و با کمی تردید شمارهای گرفت و سپس بعد احوال پرسی، اجازه خواستگاری را داد و من همچون مترسک یک جا خشک شده بودم چی فکر میکردم، چی شد؟! صدای موبایلم از اتاقم رزرو بلیط هواپیما برای سفارت ایتالیا و من با عجله سمت اتاقم رفتم و با دیدن شماره، فهمیدم اژینه. تماس رو که وصل کردم، صدای بشاشش رو شنیدم که گفت: خب، آهوی گریزپا، پدر گرامی موافقت کرد؟ چیکار کردی؟ مگه باید کاری انجام بدم؟ من دست رو هر دختری میذاشتم نه نمیشنیدم؛ رزرو بلیط هواپیما و هتل برای سفارت هم که اون دختر بودی. و بعد ادامه داد: شنبه میبینمت آهو خانوم!