ربات دوست یابی با gps وقتی که تاکسی اون ها رو به هتل پارک لن رسوند با خنده هشدار داد; با نشون دادن اینکه در واقعی ت یه جادوگر هستی، ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام پری مانندت رو خراب نکن. بذار این توی خانواده به عنوان یه راز باقی بمونه! کری معموال با این شوخ طبع ی های ربات دوستیابی بر اساس شهر آروم میشد. ولی االن فکر د یدار بامت هم مضطرب هم هیجان زده اش کرده بود. مطمئن بود همه اینها برنامه مته تا اون رو باز هم شکست بده. حتی وقتی فهمید همه روی اون ها تمرکز کردند، عصبی نشد.
البته همه مثل بقیه ی دواطلبان که دور هم برا ی شام گرد اومده بودند و منتظر ربات دوست یابی با gps بودند و کری نمی تونست انتظار یک ورود بی سر و صدا و بدون جلب توجه رو داشته باشه. مشخص بود که مت هنوز نرسیده و اگه رسیده بود کری حتما م ی شناختش. کری حداقل میتونست قبل از رسیدن مت و پی اده کردن برنامه اش برای حمله به کر ی، به این فضای جذاب و نورانی با این مردم عادت کنه.
ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام نداشت
ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام نداشت امشب رو بدون رو به رو شدن با مت سپری کنه تو خیلی خوشکل بنظر میا ی! اونا حضور منو راحت فراموش کردن.
گفته ی ربات دوست یابی حرفه ای کمی امید به کر ی برای مفید بودن حضورش میداد. اگر خبرها بد می بود همونطوی که کر ی انتظار داشت، حداقل ربات دوست یابی با gps رو بیرون می کردند، دست در دست خانمش مثل فیلم های حماسی. اون و ربات دوستیابی بر اساس شهر حتی اگر نخوان هم نمیتونن با شکست رو به رو نشن. کری سرش رو باال گرفت و خودش رو جمع و جور کرد. کری به آنها به تمام قوی بودن هاش احتیاج داشت. همونطوری که آلن داشت ازش جدا میشد. کر ی هنوز احساس می کرد که روی عرشه یک کشت ی جنگ ی کوچک و افتخارآمیز در حال ی که ناوگان دشمن برای کشتن نزد یک م یشد ایستاده بود، اون با آسانی با اوضاع کنار اومد.
ربات دوست یابی حرفه ای, و ثروت زیاد ی در اینجا جمع و گرد شده بود
خیلی ربات دوست یابی حرفه ای, و ثروت زیاد ی در اینجا جمع و گرد شده بود, ربات دوستیابی بر اساس شهر ماه های بی پایانی رو توی گرما و گرد و خاک و غبار استرالیا گذرونده بود. خی لی چیزها سرش اومده بود و کل وقتش رو ب ی وقفه برای کار خرج کرده بود. اون مثل یک برده د یوانه شروع به کار میکرد و برای اصالح تجهیرات خودش به عنوان استخراج سنگ ها ی معدنی جد ید و متفاوت از زمین بیرون اومده همه اش در حال پرواز بود.
این مردمی که ا ینجا هستن فکر میکردن که این ربات دوست یابی با gps, یه ماجرای بزرگ هست میخواستند که اعتبار ربات دوستیابی بر اساس شهر رو خراب کنند و تمام این کارها و خستگ ی ها و عرق ها یی که برای این کار ریخته شده بود رو نابود کنن, و کری همه چیز رو در مورد مت با نفرت از اون ها فراموش کرده بود و چشمهایش و رنجیده خاطر بودن از سوال هاشون و از اینکه رنجش ربات دوست یابی حرفه ای به سختی از پرسش های اونها پنهان مونده بود, برق میزدن. در میانه گوش دادن به بحث ها ی پرشوری در مورد عقاید, کر ی سرش رو بلند کرد بی پایه و بی اساس در استرالیا و جرئتش رو در یک جهش بزرگ از قلبش به خاطر حضور ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام در اونجا از دست داد.