من به خون اون عوضی تشنهام، زن و بچهام رو ازم گرفت! نرم افزار دوستیابی تیندر: پس االن باید هر چی درباره نرم افزار دوستیابی تیندر در ایرانیان میدونی رو بنویسی و امضا کنی؛ فقط زودتر چون نیم ساعت بیشتر وقت نداریم. باید نمایش کوچولویی اجرا کنیم! مرده باشهای گفت و مشغول نوشتن شد. بعد از نوشتن اطالعات برگه رو برداشتم و یه نگاهی بهش انداختم. دادم به نرم افزار دوستیابی تیندر تا اونم بررسی کنه. نرم افزار دوستیابی تیندر چیست نگاهی به برگه انداخت و گفت: -باشه من حرفی ندارم رفیق؛ اما ببین گل پسر! اگه بفهمیم نکرده خبری به گوش فرهمند رسیده باشه دیگه نرم افزار دوستیابی تیندر یرای کامپیوتر به نظرم نرم افزار دوستیابی تیندر در ایرانیان آقا رو آزاد کنیم بهتره، شمارهاش رو میگیریم و هر وقت بهش احتیاج داشتیم زنگ میزنیم. نداریم که کی گفته بهش! یک راست میایم پیش تو و اونوقت بهجای انگشتت، گردنت رو قطع میکنیم! -باشه خیالتون راحت!
نرم افزار دوستیابی تیندر چیست باید میرفتی
گفتم که خودمم به خون فرهمند تشنهام. -اُکی بلند شو برو خونهات! حرفای مارو هم آویزه گوشت کن. درسته نرم افزار دوستیابی تیندر چیست باید میرفتی زندون؛ اما فعال مافوقمون دستور آزادیت رو داده! مَرده داشت میرفت که یهو بیسیم نرم افزار دوستیابی تیندر به صدا در اومد که نذارید بره. سریع جلوش رو بگیرید! طرف جاسوسه، فرهمند برای آرشام نقشه کشیده! مَرده تا صداشون رو شنید کلت رو در آورد که شلیک کنه. -رامین بزنش! نرم افزار دوستیابی تیندر یرای کامپیوتر با عکس العملی سریع به سمتش شلیک کرد و جاسوس فرهمند رو کشت! عالی بود پسر خوب عمل کردی؛ ولی نرم افزار دوستیابی تیندر یرای کامپیوتر چرا خودمون نفهمیدیم طرف جاسوسه؟! -آره واال گیج شدم! پسر این فرهمند عجب مارموزیه!
بردار حتما نرم افزار دوستیابی تیندر در ایرانیان!
خیلی زرنگه و نمیشه به همین زودیا به دام انداختش. این صدای چیه آرشام؟! فکرکنم گوشیت زنگ میخوره. بردار حتما نرم افزار دوستیابی تیندر در ایرانیان! -صبر کن ببینم، آره خودشه! دکمه اتصال رو زدم و گفتم: -بله آقا؟! -پس فیلم چی شد؟! چرا نفرستادی؟ -آقا دوربینا مشکل پیدا کردن؛ ولی من انگشتاش رو قطع کردم و نگه داشتم. االن براتون میارم. -باشه زودتر از جنازهاش عکس بگیر بیا! -باشه حتما! اومدم. تماس رو قطع کردم و گفتم: -نرم افزار دوستیابی تیندر اینجا رو جمع کن و اون دوربینم بیار یه عکس از جنازهاش بگیرم. چند تا عکس گرفتم. -رامین زنگ بزن بچهها بیان جنازه رو ببرن.
من برم تا این مرتیکه روانی جوش نیاورده! -باشه برو داداش موفق باشی. -قربونت، چیزی شد خبرت میکنم. -باشه. نرم افزار دوستیابی تیندر یرای کامپیوتر که چیزی نمیفهمه! دستی به پشتش زدم و از انباری خارج شدم. سوار ماشین شدم و سمت قصر فرهمند روندم. رسیدم به قصر نرم افزار دوستیابی تیندر چیست طبق معمول بادیگارداش چیزی نگفتن. -آقا توی اتاقه؟ -بله بفرمایید. به در تقهای زدم و وارد شدم. فرهمند: بشین! خب تعریف کن چی شد؟ انگشت کو؟! خیلی مشتاقم انگشت اون عوضی رو ببینم! -بله! انگشتارو روی میز گذاشتم که چشمای نرم افزار دوستیابی تیندر در ایرانیان گرد شد. -یعنی واقعا انگشتش رو قطع کردی؟! -بله طبق گفته شما عمل کردم! اینم عکساش. -تو بیرحمتر از منی! به وضوح ناراحتی توی چهرهاش حس میشد. معلوم بود کلی ناراحته برای اینکه یکی از افراد خوبش رو از دست داده! -آقای نرم افزار دوستیابی تیندر چیست هرکسی یه روش کاری داره. روش کار منم همینجوریه! به کسی که خ یانت کرده رحم نمیکنم، سزای آدم خ یانتکار مرگ همراه با زجره! -نه خوشم اومد.