سرمو اروم تکون دادم که دستمو گرفت و شروع کرد به ریمیکس شاد رادیو جوان انگشتام... چندمین زیر نگاهش به مرحله ذوب شدن رسیدم و سرمو گذاشتم رو تخت کنار دستای قفل شدمون...اروم چشامو بستم چند ثانیه ای هیچ حرکتی نکرد اما بعداز اون دستش که ازاد بود و کشید رو موهام و نوازشش کرد نیم ساعت گذشته بود و درهمون حال مونده بودیم!! اون موهامو ناز میکرد و من بغض میکردم....
ریمیکس شاد رادیو جوان جدید موهامو ناز میکرد و قلبم میومد تو دهنم.... ریمیکس شاد رادیو جوان موهامو ناز میکرد و غرق لذت می شدم.... اون موهامو ناز میکردو..... میفهمیدم چقدر عاشقشم!!!!!!! سرمش که تموم شد از دستش جداش کردم و ارتانو ریمیکس شاد رادیو جوان قدیمی صدا زدم تا بیان کمکش کنن لباس بپوشه قبل از اینکه از اتاق بیان بیرون راه افتادم سمت اتاق دکترش تو راه رو پرستارا بااخم نگام میکردن که خندم گرفته بود بیچارها میترسیدن ازم....رفتم تو اتاق دکترش و بعد از شنیدن سفارشای الزم ووقتی از سالم بودن بردیا مطمئن شدم رفتم سمت اتاق ریمیکس شاد رادیو جوان ارتانو سامیار کمکش کردن لباساشو عوض کنه و دراز بکشه رو تخت...
رفتم کنارشو پتورو روش مرتب کردم و گفتم: میرم خونه سوپ درست کنم برات ریمیکس شاد رادیو جوان جدید برم که مچ دستمو گرفتو یه عطسه زد...از بیمارستان تا خونه یا عطسه میزد یا سرفه میکرد... ریمیکس شاد رادیو جوان قدیمی گرمای دستش رو دستم ضربان قلبم رفت رو هزار...خدا این پسر چی از جونم میخواد؟؟؟!!! صدای ارومش بلند شد_نرو خیره شدم به چشماش... درست مثل پسر بچهای شیطونی بود که سعی داشت خودشو مظلوم نشون بده لبخندی زدم و گفتم: زود میام عزیزم لبخندی زد که دستمو از دستش کشیدم بیرونو رفتم سمت خونه!!!!
درو که باز کردم یه چیزی داشت میومد بخوره به سرم که سریع جا خالی دادم...با چشای گرد شده سرمو اوردم باال...این دیگه چی بود...ریمیکس شاد رادیو جوان 2023 باحرص اون یکی لنگه دمپاییشو پرت کرد سمتم که این بارم با جاخالی جان سالم به در بردم با ریمیکس شاد رادیو جوان قدیمی پریدن
ریمیکس شاد رادیو جوان دی جی تبا با حرص گفت
جلوم و ریمیکس شاد رادیو جوان دی جی تبا با حرص گفت: میمیری داری یه قبرستونی میری قب از رفتنت خبر بدی؟؟واس حاضر جوابی ۶متر زبون داری اونوقت اینجور موقع ها الل میشی اره؟؟؟ از لحن حرصیش خندم گرفته بود..بیچاره چقد از دستم عصبانیه....
ریمیکس شاد رادیو جوان برای ماشین یه مین ببند
با دیدن لبخندم حرصش بیشتر شدو گفت: مرض به چی میخندی ورپریده؟؟؟خوشحالی دارم سکته میکنم از دستت؟؟؟ محیا با کالفگی گفت: واااااای ریمیکس شاد رادیو جوان برای ماشین یه مین ببند.ریمیکس شاد رادیو جوان حرف بزنه؟؟یا میخوای یه سره وراجی کنی؟؟ ریمیکس شاد رادیو جوان جدید با حرص زول زد بهم و چیزی نگفت... لبخندمو جمع کردم و گفتم: واس اینکه از خونه بیخبر رفتم معذرت میخوام. ..حالم خیلی بد بود و حواسم نبود باید بهتون خبر بدم!! نگاهی به درو برم انداختم بجز ما ۳تا کس دیگه ای نبود محیا گفت: گشتم نبود نگرد نیست باخنده گفتم: کجان؟
راه افتادم سمت اشپز خونه که اون دوتاهم پشت سرم اومدن ریمیکس شاد رادیو جوان برای ماشین _صبح ریمیکس شاد رادیو جوان برای عروسی زنگ زد به بردیا که جواب نداد و سامیار و ارتانم که یکی خاموش و اون یکی اشغال بود زنگ میزنه به امیر...گفته مجوز ساخت ساختمون اماده شده و از فردا میتونیم کارمونو شروع کنیم... بخاطر همین ارمین و ریمیکس شاد رادیو جوان قدیمی ساغر و طناز رفتن مجوزو بگیرن و یه نگاه دیگه به زمین بندازن منو ریمیکس شاد رادیو جوان 2023 که نگران جنابعالی بودیم نتونستیم بریم... خندیدم و گفتم: نفس بکش محیا نمیری عروسی تمی عذا شه خندیدیم و قابلمه پر ابو گذاشتم رو گاز و زیرشو روشن کردم..ریمیکس شاد رادیو جوان دی جی تبا به اپن تکیه داد وگفت, : حاال داری چیکار میکنی؟؟