آقای بهرامی قدغن کرد کتی از خانه ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم بیاید
کمکم صیغه میشم اینم شمارم که صیغه میشم اینم شمارمه نقل و نبات صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم بود و داشت فراموش می شد، بلند شد و دیوار به دیوار و خانه به خانه گشت و به گوش مردهای محل هم رسید. همین شد که آقای بهرامی قدغن کرد کتی از خانه ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم بیاید و روزهایی هم که خودش خانه نبود، در را از پشت قفل می کرد. پسرهای محل هم قفل ساز می آوردند و برای در حیاط پشتی کلید می ساختند و کارشان را می کردند. انگار دو سال بر گشته باشند به عقب. چیزی عوض نشده بود. شاید اگر غلام گیر نمی افتاد، تا ابد هم همین طور می ماند. غلام پسر دست و پا چلفتی بقال محل، آمیرزا، بود که این اواخر به او هم نوبت می رسید. بچه ها می گفتند سه چهار باری بخت یارش بوده و اتفاقی نیفتاده.
با صیغه میشم اینم شمارم شیراز قول و قرار می گذارند
ولی انگار این بار آخری وقتی صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد بی هوا آمده بوده و او هم می خواسته از در پشتی فرار کند، پایش گیر می کند به شلنگ آب و همان جا زمین گیر می شود، بعد هم کتکی مفصل می خورد و با صیغه میشم اینم شمارم شیراز قول و قرار می گذارند که صدایش را در نیاورند و غلام با مادرش بیاید خواستگاری. البته غلام طبق قرارشان آمد خوستگاری، ولی سر و صدایش را هم در آورد. آن هم شب عروسی که رسم است مادر داماد دم در اتاق حجله بخوابد. می گفتند مادرش چنان داد و فریادی به صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود انداخته که بیا و ببین.
به صیغه میشم اینم شمارم شیراز گفته بوده مگه من بمیرم
همان نصف شب جل و پلاس کتی را صیغه میشم اینم شمارم ریخته و در را بسته. از سر سفره ی عقد که کتی گریه می کرده و صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم مشهد پچ پچ صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم انداخته بودند، برنامه اش همین بوده. به صیغه میشم اینم شمارم شیراز گفته بوده مگه من بمیرم این سلیطه عروس این خونه بشه. بذار رضایت از باباش بگیرم. آبرو براش نمی ذارم. و نگذاشت. هیچ کدامشان نگذاشتند. حالا کتی، دختر همسایه، عروس بی آبروی آمیرزا، زنگ تفریح بچه های محل و عشق پاک روزهای کودکی من، با همان دست های سفید، کنار مادر و برادرش خوابیده. به خواست خودش. از تنهایی هم نمی ترسد.
تنها که می شوی، انگار یکی می آید و باتری همه ی ساعت های خانه ات را بر می دارد. همه ی عقربک ها می چسبند روی یک عدد و هر چقدر هم که دور خودت بچرخی و کتاب بخوانی و قهوه درست کنی و فیلم ببینی و سیگار بکشی و غذا بخوری و بروی پس بدهی و بخواهی بخوابی و بی خوابی به سرت بزند و دوباره از اول همه ی این کارها را بکنی. باز هم وقتی به ساعت نگاه می کنی، می بینی همان عدد را نشان می دهد. اما اگر روی میز کارت یکی از این تقویم های رومیزی داشته باشی، می بینی با چه سرعتی ورق می خورد و عددها زیاد می شوند و به سی می رسند و دوباره از یک شروع می شوند و اسم روزها مدام تغییر می کند و رنگ موهایت را یواش یواش سفید می کند و روی پوست صورتت خط می اندازد.
یکی را صیغه میشم اینم شمارم شیراز می کنی و می پوشی
حالا همه ی این ها را بگذار کنار اینکه تو بخواهی قصه هم بنویسی و به خیال خودت با کسی حرف بزنی. آن وقت است که بلند می شوی در کمد لباس هایت را باز می کنی و میان لباس های رنگ و رو رفتهای که داری، یا میان صیغه میشم اینم شمارم شیراز رنگ و وارنگی که داری، یکی را صیغه میشم اینم شمارم شیراز می کنی و می پوشی. رو به روی آینه می ایستی به خودت نگاه می کنی. همه چیز رو به صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود است. حتی شاید عطر هم به خودت بزنی و موهایت را شانه کنی. بسته ی سیگارت را با کلید در بر می داری و در را پشت سرت می بندی.
پس یاد صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم میفتی
صیغه میشم اینم شمارمه می افتی تا بروی ازدواج موقت صیغه میشم اینم شمارم. صیغه میشم اینم شمارمه از این خانه ای که یکی آمده باتری همه ی ساعت هایش را برداشته و هیچ قصه ای پیدا نمی شود که تو بنویسی. بیرون از این قصه ای که تنها آدمش تو هستی. در را که باز می کنی سرما و آدم ها هجوم می آورند سمت تو. پیش از تو برف آمده و همه جا را سفید کرده. مثل کاغذهای سفید روی میز. انگار این سفیدی نمی خواهد دست از سرت بردارد. باید بنویسی. باید قدم برداری. پس یاد صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم میافتی. کمکم احساس می کنی داری کوتاه می شوی. تحلیل می روی. با سرعتی که از قدم هایت تندتر است. از مرز خانه ات که می گذری آدم هایی بزرگ را می بینی که این طرف و آن طرف می روند.
یکی را صیغه میشم اینم شمارم شیراز می کنی و با خودت می گویی دنبال همین می روم
صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود میافتی دنبال سرشان. کسی تو را نمیبیند. حواست نباشد و زود از پیش پایشان کنار نروی، له میشوی زیر پاهای بزرگشان. به هر طرف که نگاه میکنی همه جا آدم بزرگ هایی را می بینی که شبیه هم هستند. فرقی میانشان نیست. با سرعت و شتابی ثابت می آیند و می روند. چارهای نیست. یکی را صیغه میشم اینم شمارم شیراز می کنی و با خودت می گویی دنبال همین می روم و قصه اش را می نویسم. راهش را کج می کند و تو هم رد پاهایش را می گیری و راهت را کج می کنی. خورشید بالای سرتان است. وسط آسمان. آن قدر صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم دانلود می رود و آن قدر صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم می روی که خورشید می آید رو به رویتان. سایه هایتان بلند می شود و می افتد پشت سرتان. چراغ های خیابان یکی یکی روشن می شود و خورشید گم می شود جایی پشت ساختمان های آن طرف خیابان. می پیچید توی کوچه.