_تو میدونی که پسر عموت به ایدی ربات دوست یابی تلگرام داره، ربات ایدی عددی اون مالیم ادامه داد؛ این شرکت به رغم درخشش و نبوغ خودش سرانجام به خاطر بدخواهی و کینه و به سر ایدی ربات دوست یابی تلگرامی اومدن بعضی بدخواه ها به هم میخوره و نابود میشه، شخص د یگه ا ی می تونست از تمام ایده هاش بهره مند بشه و استفاده کنه، پسر عموی تو باید یاد بگیره که مسئولیت ی ه چیز رو به عهده بگیره، اون خیلی بهتر واسش بود که دفتر سیدنی رو میبست و برای مدتی جایی که به کار و تخصص اون نیاز داشتن نقل مکان می کرد.
ربات دوست یابی رایگان تلگرام به من اجازه نمی داد
ربات دوست یابی رایگان تلگرام به من اجازه نمی داد که اونجا زندگی کنم کری م ی خواست بعد از به دنی ا اومدن دوقلوها رو به مت بگه اما از این کار دوری کرد، هرگونه ذکر کردن و اشاره تولد آنها ممکنه سرنخی برای مت ایجاد کنه و مت هم زود هر چیزی رو متوجه می شد با ایدی ربات دوست یابی تلگرام وجود، سکوت ناخوشایند
ربات ایدی عددی و نشانه های
ربات ایدی عددی و نشانه های ایدی ربات دوست یابی تلگرامی باری که توی اون بود که همیشه رفتارش به خاموش ی می گرایید باعث شد که مت اخم کنه. در حالی که صورتش پر از اخم بود اون چیزی نگفت چون ظاهرا فکر کرده بود که منظور ربات دوست یابی رایگان تلگرام اینه که بعد از موقعی که کوین ربات دوست یابی رایگان تلگرام ناپد ید شده. مت محکم و سخت گفت؛ هرطور میل توئه، اون باید به فکر خودش باشه
مگه اینکه صرفا فقط یه مخترع کار باشه، بخواد در موقعیتی باشه که شایدم اون باشه باالخره اون ذهن درخشانی داره با این حال مت پیش از آنکه ایدی ربات دوست یابی تلگرامی فرصت صحبت کردن پیدا کنه ادامه داد؛ _نکته اینه که ما اینجا کار خواهیم کرد و من یه منشی موقت گرفتم، بارتون انقدر با ارزشه که دفتر اصلی رو ترک کنه _بارتون؟ کری به اون خیره شد، نه به اینکه واقعا عالقه ای به کسی مخصوصا بارتون داشته باشه بلکه خوشحال شد که این فوران خشم ناش ی از اونه. _بله بارتون مت تکرار کرد؛ _منشی من ربات ایدی عددی ناخواسته عالقه خودش و حیرتش رو نشون داد این چیزیه که بهش میگ ی؟ بارتون یا خانم بارتون یا _ دوشیزه بارتون؟! مت با تعجب به اون نگاه کرد و کنار در ایدی ربات دوست یابی تلگرام ایستاد.
هنوز دستمال سفره ای که با اون شام خورده بود روی شانه هایش آویزان بود _من نمی دونم که اون خانمه یا دوشیزه ست، من که تا به حال چیزی ازش ند ی دم به جز اینکه اون کارمند لعنتی منه، مطمئن نیستم که اون چیزی باشه مگه اینکه اون ایدی ربات دوست یابی تلگرامی دوست داره که به اسم بارتون صدا زده بشه، منم اهمیت ی نمیدم که اسمش چی هست، ایده اون اینه که.... مت مکث کرد و بعد به حرفهای ش وحشیانه اضافه کرد ؛ _اون دقیقا چشم من رو به خودش جلب نمیکنه! ربات ایدی عددی با حالت متهم کننده ای گفت؛ _منشی قبلیت چه مشکلی داشت که بارتون رو استخدام کرد ی؟ ایدی ربات دوست یابی تلگرام باید رزماری رو نگه میداشتی! ربات دوست یابی رایگان تلگرام فکر میکرد که احتماال اون دوست داره ی ه دختر خوشگل به عنوان منشی توی دفترش باشه که اطراف دفتر مت در حال جست و خیز کردن برای اونه و به این فکر افتاد و به خودش گفت که این فکرها از شدت حسادت خودش هست.