و از یه طرف این بچه و از یه طرف هم فلاي تو دي هتل! همه چی تو هم پیچیده و کار اژین هم، نمیتونم ببخشم، دست خودم نیست! بهتون حق میدم؛ ولی باز هم در موردش فکر کنید. فلاي تو دي بهتون احتیاج داره، اونم بیشتر از هر زمانی! به منی که در حال سرخ کردن پیاز بودم نگاه کرد و گفت: خب من میرم پیش فلاي تو دي قطار ببخشید با حرفهام سرتون رو درد آوردم. با لبخند از آشپزخونه خارج شد و من به ادامه کارم رسیدم و تا وقتی که کارم رو تموم کنم، توی افکار بیهوده غرق شده بودم. خیلی وقت بود که توی آشپزخونه بودم و یه جورایی خودم رو حبس کرده بودم.
بیشتر توی آشپزخونه موندن رو جایز ندونستم و دو فنجان چایی ریختم و سمت هال رفتم. فلاي تو دي و فلاي تو دي بليط گرم حرف زدن بودن و فلاي تو دي هتل گاهی اوقات لبخند کجی میزد. با دیدن من، پشتيباني فلاي تو دي بلند شد و سینی چای رو از دستم گرفت وگفت: چرا زحمت کشیدین! لبخندی زدم و با گفتن زحمتی نیست، روی مبل نشستم.
كد تخفيف فلاي تو دي با عجله بلند شد
اژین مسقیم نگاهم میکرد و من بدون توجه به اژین، به رومیزی زل زده بودم. اژین چندتا سرفه خیلی خشک کرد که كد تخفيف فلاي تو دي با عجله بلند شد و سمت آشپزخونه رفت و با یه لیوان آب برگشت. فلاي تو دي رو به فلاي تو دي بليط گفت: کیسه قرصهامم بیار. پشتيباني فلاي تو دي با داروهای اژین سمتش اومد که زود گفتم: با شکم خالی قرص نمیخورن!
فلاي تو دي هتل گوشه لبش کج شد و رو به من گفت: کسی نیست که یه قاشق سوپ بهم بده؛ دیگه چه میشه کرد. دوست داشتم زبونم رو تا ته بیرون بیارم و هرچی شکلک بلدم رو روی صورتم پیاده کنم. ولی از فلاي تو دي تور استانبول خجالت کشیدم؛ و با چشم غره نگاهش کردم. انگار خیلی شاهکار کرده انتظار جایزه هم داره. مرد خ**یا*نت کار! پشتيباني فلاي تو دي قرصهای فلاي تو دي رو نداد و رو به فلاي تو دي تور استانبول گفت که بعد خوردن سوپ داروهاش رو بهش میده. کمی بعد باز به آشپزخونه برگشتم و با دو ظرف سوپ و سبزی و نون برگشتم و جلوی سپهر و فلاي تو دي هتل گذاشتم و هردو با ولع، مشغول خوردن شدن اولین قاشق سوپ رو توی دهانم گذاشتم؛ ولی هیچ مزهای احساس نکردم.
انگار تموم مزههای دهنم از بین رفته بود. آهو از سرجاش بلند شد و سمت اتاقش رفت و من با چشمهام تعقیبش کردم. فلاي تو دي بليط آروم كد تخفيف فلاي تو دي زد. واقعا دختر خوبیه! با حرفش موافق بودم و خودم رو هر روز، صدبار لعنت میکردم. خیلی بد کرده بودم؛ خیلی بد!
فلاي تو دي قطار ظرف سوپش رو تموم کرد
فلاي تو دي قطار ظرف سوپش رو تموم کرد و بعد جمع کردن ظرف و دادن كد تخفيف فلاي تو دي من، عزم رفتن کرد و بعد اینکه بهم سفارش کرد استراحت کنم و آهو رو اذیت نکنم، از خونه خارج شد. روی کاناپه دراز کشیدم و خیره به سقف خونه، چشمهام بسته شد و نمیدونم کی خوابم برد.با احساس اینکه کورهی آتشم، از خواب بلند شدم