. خیلی راجع به نیویورک شنیدم. باید جای جالبی باشه. بليط هواپيما خارجي چارتر
از رو صندلی بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر شدم
زیاد. میدونم شیفته اونجا می شد. کل ایران با مقایسه با اونجا هیچه.مطمئن از اونجا خوشتون میاد. از رو صندلی بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر شدم و گفت: اما من بليط هواپيما خارجي چارتری نصفه خاک ایران رو با کل نیویورک و یا هیچ جای دیگه عوض کنم. بعد هم اون رو با نگاهی بهت زده ترک کردم و به طرف بليط هواپيما خارجي چارتر و فرید که دور یه میز دونفره نشسته بودن رفت. هر دو بلند شدن. خرید بلیط هواپیما خارجی چارتر گفت چی شد ؟به نتیجه ای هم رسیدید ؟ بله، به نتیجه رسیدیم که اصلا برای زندگی مشترک بدرد هم نمیخوریم.حالا هم با اجازه شما من باید برم. دیرم شده. فرید گفت: اجازه بدید شما رو هم میرسون. ممنون شما بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر دارید خودم میرم. سریع زدم بیرون. نگاه آخر بليط هواپيما خارجي چارتری
من و یاد حرفش که همیشه میگفت: خیلی دوستدارم بدون این شازده تو کی میتونه باشه. حتما خیلی دیدنیه. طفلک بدجور زدم تو برجش. بچه پولدار سوسول. حالا اگه این و بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر نگیره.. .نه بابا.. خوب قصد ازدواج ندارم دیگه.زور که نیست فکر کن من با این کارام آخر رو دست مامان بمونم. یه دربست تا خونه گرفتم. تا در حال رو باز کردم خرید بلیط هواپیما خارجی چارتر جلوم سبز شد. تا حالا کجا بودی بليط هواپيما خارجي چارتر
؟موبایلت رو چرا جواب نمیدادی؟ دست رو تو جیب کردم و خرید بلیط هواپیما خارجی چارتر رو نگاه کردم. ببخشید مامان شمارژ ش تموم شده بود. حواسمم نبوده جائی معطل شدم.برایی همین دیر شد. دلم هزار راه رفت. تو که کاری داشتی نباید از یه جایی تماس بگیری بگی دیر میای. اون هم 2 ساعت. مقنعه ام رو از سرم دراوردم گفت: حق با شما ست. ولی باور کنید حواسم نبود. از ترافیک این موقع روز هم که خبر دارید. همونطور که از پله ها میرفتم بالا گفتم: من میرم بخواب ۱ ساعت دیگه بیدارم کنید.
بليط هواپيما خارجي چارتری قبل از این که مادرم بیدارم کنه
بليط هواپيما خارجي چارتری قبل از این که مادرم بیدارم کنه بلند شدم. د ستی به صورت کشیدم بودن. tv و پایین رفتم. هستی و مادرم پا آقا جون نیومده. صدای آقام از پشت سرم اومد.: بليط هواپيما خارجي چارتر پشت سر مبارک هستم. سلام آقا جون سلام بابا با چشم راه رفتن آقام رو دنبال کردم. رو یه مبل نشست. با لبخند به گفت میدونم منتظر چی هستی؟ جلو رفتم. گفتم: خوب چی شد ؟ بلیط هواپیما خارجی ارزان چارتر
گفت باید با خودت صحبت کنه. با تعجب گفت: بلیط هواپیما خارجي چارتر میخواد با من صحبت کنه! نه جان، آقای بليط هواپيما خارجي چارتری میخواد با تو صحبت کنه. همون باجناقش. اره فکر کن. کی؟ همین امشب بعد تکه کاغذی رو که تو جیب پیراهنش بود بدست داد. بلیط هواپیما خارجي چارتر بهتره هر چی زودتر زنگ بزنی.فکر کن شماره شرکت باشه. به ساعت دیواری نگاه کردم و گفت: اما فکر نمیکنم کسی دیگه تو شرکت باشه. ساعت ۶. معمولا شرکتها این موقع تعطیل هستن امیدوارم