. بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت به دو اومد دنبال. در حالیکه بليط هواپيما خارجي الي گشت
نفس میزد گفت: چیه.. .حالا.. .اخمهات تو.. همه ؟ بابا تو دیگه کی هستی! یه کاره از طرف من با یارو قرار ذاشتی، تازه میگی چیه حالا.. .! بلیط هواپیما خارجی فلایتیو
.....از بليط هواپيما خارجي هم باشه. با اون روسری که تو، تو عروسی ما سر کرده بودی هیچ کس نباید نگاهت میکرد. من موندم این اشکان از چیه تو خوشش اومده با بليط هواپيما خارجي ارزان و امل بليط هواپيما خارجي الي گشت .. ... نفسی با حرص بیرون دادم و گفت.: به که.. ... اره، میدان. اما حالا که مجبوری بیائی. عمرا. خودت قول دادی خودت هم میری. بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری
جلوم واستاد و گفت: م*س*تانه اگه نیایی نه من نه تو. بدون این که به حرفش اهمیت بدم. به طرف کلاس رفت. تا وارد شدم. استاد هم وارد شد. برای همین شیرین نتونست حرفی بزنه. چند ساعت بعدی رو هم یه جوری از سر خودم باز کردم. اما ساعت آخر بلیط هواپیما خارجی فلای تودی
بليط هواپيما خارجي ارزان بیا
اول با التماس نگاه کرد و بعد گفت: بليط هواپيما خارجي ارزان بیا و از خر شیطون بیا پایین.لولو خورخوره که نیست. میشینید باهم حرفهاتون رو میزنید اگه.. .. توی حرفش پریدم و گفتم: از تو متعجب هستم!!!! آخه تو مگه اخلاق من رو نمیشناسی که سر خود قرار گذاشتی.؟! بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت
دست رو رفت و گفت: بخدا من با اینا رودرواسی دارم.یک دفعه اون گفت من هم مجبور شدم قبول کنم. بخدا قول میدم دیگه از این کارها نکن. همین یه دفعه. خندم گرفت. مثل بچه ها شده بود. لبخندم رو که دید گفت: این یعنی قبول؟ فقط همین یه دفعه. پرید بغل کرد و گفت: میدونست. بلیط هواپیما خارجی فلایتیوبا بلیط هواپیما خارجی فلای تودی به کافی شاپ مربوط رفتی. وقتی رسیدیم بليط هواپيما خارجي وبا یه مرد جوان سر یه میز دیدیم نشستن. به طرف بلیط هواپیما خارجی ایران ایر رفتی. هردو به احترام بلند شدن. کنار شیرین روبروی پسر عموی بليط هواپيما خارجي ارزان نشست. بليط هواپيما خارجي الي گشت چند بستنی سفارش داد. از اول تا آخر سرم پایین بود. نمیخواست با طرف چشم تو چشم ش. من خجالتی نبودم اما هیچ وقت با خواستگارم بیرون نیومده بودم اون با دو نفر دیگه. که یکیش هم بلیط هواپیما خارجی فلای تودی
باشه هی با پاش بزنه به پات که، بابا تو هم یه حرفی بزن. بدتر معذب میشدم. خیلی دوست داشت هر چی زودتر از این مهلکه خلاص شم. بلیط هواپیما خارجی لحظه آخری که دید من بلیط هواپیما خارجی ایران ایر حرف زدن ندارم رو به بليط هواپيما خارجي گفت: فرید جان من خیلی دل از اون کیکا میخواد. ای کوفت خوبه نیم ساعت پیش یه ساندویچ خوردی. حال که بستنی خوردی.. ..بی خود نیست گامبوئی. بليط هواپيما خارجي گفت؛ عزیزم من که نمیدونم تو از کدوم کیکها میخواهی. بلند شو باهم بری سفارش بدی.. ..شما چیزی نمیخواین. ؟ چرا من هم با خودتون ببرید.. .... فقط سر تکون دادم یعنی نه. پسر هم عموش گفت: نه ممنون. با هم رفتن مثلا کیک سفارش بدن. همینطور به رفتن بلیط هواپیما خارجی فلایتیو
پسر عمو ی بليط هواپيما خارجي الي گشت
خیره شده بودم. که اشکان (پسر عمو ی بليط هواپيما خارجي الي گشت) گفت شما بستنیتون رو نخوردید. میخواین نو دیگش رو سفارش بدم. بر گشت به صورتش نگاه کردم. بلیط هواپیما خارجی ایران ایر قهوه ای رو شن بود. پوستی گندمگون با موهای روشن خرمایی. در کل جذاب بود. از اون تیپهای دختر کش داشت.. با لبخندش من رو غافلگیر کرد. نگاه رو پایین انداخت و گفت: ممنون میلی ندارم. دوباره سکوت. زیر چشمی نگاهش کردم. هنوز داشت من رو نگاه میکرد.ای کاش یه حرفی بزنه. دوست ندارم این طوری به خیره بشه. کمی دست دست کردم اما خیال حرف زدن نداشت. سرم رو بالا کردم و گفتم: من باید برم. دیرم میشه. با تعجب گفت: به همین زودی. ما که هنوز حرفی نزدیم. مقنعه ام رو جلوتر کشیدم و گفت: من که حرفی نداشت.. ..شما هم اگه حرفی دارید لطفا کمی زودتر. من باید برم. دوباره سرم رو انداخت پایین