ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سیدمهدی
سیدمهدی
44 ساله از تبریز
تصویر پروفایل محدثه
محدثه
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل یونس
یونس
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل زهره
زهره
43 ساله از مشهد
تصویر پروفایل هانا
هانا
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل امیر
امیر
43 ساله از خارج از کشور
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل هنگامه❤محمدیان
هنگامه❤محمدیان
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل سوریا
سوریا
42 ساله از اراک
تصویر پروفایل رضا
رضا
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
21 ساله از ساری

حافظون همسریابی برای شهرهای ایران

حافظون همسریابی موقت تو حافظون همسریابی فکرها رو در رابطه با من نکنی... مکثی کردم و در حالی که سعی میکردم ریزش اشکهایم و بغض وحشتناکی که در گلویم ایجاد شده

حافظون همسریابی برای شهرهای ایران - همسریابی


تصویر حافظون همسریابی برای شهرهای ایران

سرم رو پایین انداختم و او زمزمه کرد: -نمیدونستم که خونه باغ رو به نام تو کرده. باید می فهمیدم که همسریابی حافظون ورود خونه باغ به کسی نمیرسه جز پاییز. عروس خانواده ارغوان. دوباره به سمتم چرخید و نگاه پرنفرتش رو به صورتم ریخت و گفت: -مبارکت باشه باغ حافظون همسریابی... و بعد پشتش رو به من کرد و با قدمهایی بلند از پذیرایی دور شد. بی اختیار از روی مبل پریدم و صدایش زدم: -ربات همسریابی حافظون... او بدون اینکه برگرده پشت به من ایستاد. از همانجا گفتم: -من یه عذر خواهی بهت بدهکارم. به خاطر اینکه تو رو در جریان حقیقت ماجرا قرار ندادم. من باید به تو می گفتم که قصدم چیه تا. .. حافظون همسریابی موقت تو حافظون همسریابی فکرها رو در رابطه با من نکنی... مکثی کردم و در حالی که سعی میکردم ریزش اشکهایم و بغض وحشتناکی که در گلویم ایجاد شده بود مانع صحبت کردنم نشه ادامه دادم: -در تمام این سالها هر شب به خاطر حماقتم خودم رو شکنجه کردم. اما باور کن این وسط فقط من مقصر نبودم...

درسته که تو با بی رحمی انگشت اتهامت رو به سمت من درنشونه گرفته بودی اما باور کن من قصدم چیز دیگه ای بود. قصدم خوشحال کردن تو بود. منتهی اونقدر نمیفهمیدم که دارم با ندونم کاری کسی رو که عاشقانه می پرستیدمش از دست میدم. ربات همسریابی حافظون که با اون حماقت دارم با آتیش بازی میکنم. نفهمیدم که تو هنوز عشق من رو باور نکردی. حافظون همسریابی که تو هنوز به من اعتماد نداری. نفهمیدم که درکم نمیکنی تا شرایط روحیم مناسب بشه و همه چیز رو برات توضیح بدم. نفهمیدم که با بی رحمی تمام میتونی در اوج عصبانیت حافظون همسریابی موقت رو با یه زن کثیف خیابونی مقایسه کنی.

نفهمیدم که دستهایی که تا همسریابی حافظون ورود روز جز نوازش چیزی ازش ندیده بودم میتونه اونطور بی رحم بشه و زیر ضرباتش من رو مجروح کنه. آره من ربات همسریابی حافظون که تو عشق رو از تو چشمام نخوندی. من فکر کردم اونطور که عشق رو تو چشمای تو خوندم تو هم عشقم رو باور کردی. نفهمیدم کانال همسریابی حافظون. نفهمیدم. .. خیلی چیزها رو حافظون همسریابی... بغضم ترکید و به گریه افتادم... بی اختیار هر چیزی که آزارم داده بود رو به زبون اورده بودم. اما هنوز آرامش پیدا نکرده بودم.

ربات همسریابی حافظون که بعد از تو می میرم.

در میان گریه گفتم: -آره ربات همسریابی حافظون که بعد از تو می میرم. نفهمیدم که بدون تو داغون میشم. نفهمیدم که نمیتونم فراموشت کنم. نفهمیدم که تو رو نمیتونم با هیچ کسی عوض کنم. نفهمیدم که عشقی که بهت داشتم اونقدر پاک و مقدس بود که هر وقت میدیدمت با همه نفرتی که ازش دم میزدم باز هم دیوانه وار می پرستمت. آره کانال همسریابی حافظون نفهمیدم من بدون تو نمیتونم دووم بیارم. برگرد نگام کن همسریابی حافظون ورود. برگرد ببین این حافظون همسریابی موقت بعد از تو زندگیش خزون زده شد. اینکه تا االن سرپا موندم فقط و فقط به خاطر عشق به. .. به زحمت جلوی دهانم رو گرفتم و روی مبل افتادم. شونه هایم از شدت بی قراری می لرزید.. از شدت گریه آشوب شده بودم.

کانال همسریابی حافظون بعد پاییز مرد

صدای سروش رو شنیدم که گفت: -کانال همسریابی حافظون بعد پاییز مرد. اینی که می بینی روبروت وایساده یه آدم بی روحه. یه آدمی که پاییزش. نفسش با خنجر بی وفایی داغونش کرد. سروش دیگه هیچ حسی به زندگی نداره. حافظون همسریابی موقت رو فراموش کردم... خیلی وقته... دیگه هیچ حسی بهت ندارم پاییز هیچ حسی. صدای بسته شدن درب ساختمان چنان به اعصابم ضربه وارد کرد که بی اختیار از روی مبل پریدم. من سروش هیچ حسی نسبت به من نداشت. لعنت به تو همسریابی حافظون ورود. لعنت به تو سروش... چرا اینقدر خودت رو کوچیک کردی کانال همسریابی حافظون چرا؟ صدای فریادم باعث شد معصومه خانم و پرستو به سمتم بیایند. معصومه خانم رو در میان اشکهایم می دیدم که داره اشک می ریزه. پرستو با بغض به زحمت میخواست

مطالب مشابه