جستجوی کاربران آغاز نو نقشه من برای آینده بود
هرچند که همیشه در خاطر خودم از این که همه چیز برای شما به خوبی و خوشی پیش رفت دل خوش خواهم. جستجوی کاربران آغاز نو نقشه من برای آینده بود. جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو رویای شما ایزابل عزیز و بزرگوار بحقیقت خواهد پیوست. من مطمئن هستم. ولی نه آن طور که شما آن را ترسیم کردید. چنین پایانی حزن آور و غیر قابل قبول است. شما اولین نفری خواهید بود که دست در دست من از آستانه در قلعه به داخل آن پا می گذارید. تمام خرابی های آن بمدد زیبایی و لطف جادویی شما از آن جا رخت بر بسته و موفقیت، کام کاری و خوشحالی بر قرار خواهد شد، نه. .. نه... این شخص من نخواهم بود. این شخص یک دختر زیبا از خانواده بالا و ثروتمند که از هر لحاظ شایسته شما باشد به همراه شما وارد قلعه خواهد شد. شما با افتخار او را به دوستان جستجوی کاربران سایت همسریابی آغاز نو معرفی کرده و هیچ کس با نگاه تحقیر آمیز به او نگاه نخواهد کرد.
جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو کار را نکنید
ایزابل عزیز من...
جستجوی کاربران آغاز نو نهایت سنگدلی است که جستجو کاربران آغاز نو را این چنین قابل ، در خور بالاترین درجه عشق و تحسین نشان دهید و در همین حال مرا از داشتن کوچکترین امید محروم کنید. به یک نظر نمایی از بهشت را نشان داده و سپس تمام درهای امید را روی من می بندید. ولی من تسلیم غم و اندوه نخواهم شد و شما را متقاعد خواهم کرد همسر مورد علاقه من شما هستید و من هم کسی هستم که می توانید به من تکیه داشته باشید. ایزابل کماکان سر حرف جستجو کاربران آغاز نو ایستاده بود و گفت: من از شما خواهش می کنم که جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو کار را نکنید برای اینکه من هرگز حاضر نیستم تمام آینده شما را خراب کنم. اگر من این کار را بکنم هرگز خودم را نخواهم بخشید.
سعی کنید خوشحال باشید. من در قلب خودم پاک ترین، حقیقی ترین و فداکارانه ترین عشقی را که هرگز زنی در تمام دنیا احساس کرده است برای شما دارم. چیزی بیشتر از این طلب نکنید. جستجوی کاربران آغاز نو حرف را دختری بشما می گوید که چندین مرد در گذشته قلب جستجوی کاربران سایت همسریابی آغاز نو را نزد او گشوده اند. حتی دوک دو والومبروز هم چنین اعترافی را کرد. شما در یک لحظه قلب جستجو کاربران آغاز نو را به من هدیه می کنید و درست در همان لحظه دست رد بسینه من می زنید. چنین شیرینی و تلخی در آن واحد. زهر و عسل. .. و آن را به لبان من نزدیک می کنید. ایزابل شما چگونه تا این حد می توانید جمع اضداد باشید؟
جستجو کاربران آغاز نو را پنهان خواهم کرد
ایزابل جواب داد:بله من یک دختر غیر عادی هستم و از این لحاظ به مادرم برده ام. ولی هر چه هستم شما مجبور هستید که با من مدارا کنید. اگر شما خیلی در حرف های خود پافشاری کنید من می دانم که از دست شما فرار خواهم کرد و در جایی جستجو کاربران آغاز نو را پنهان خواهم کرد که شما هرگز نتوانید مرا پیدا کنید. ولی احتیاجی به جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو کارها نیست. قرارداد ما به تصویب هر دو ما رسیده است. اجازه بدهید آن چه که من گفتم اجرا شود و ما در جوار یکدیگر تا وقتی که می توانیم از زندگی لذت ببریم.
حالا دیگر دیر شده است و شما بهتر است که به اطاق خودتان برگردید. این اشعار را هم با جستجوی کاربران سایت همسریابی آغاز نو ببرید، چیزی که برای من اصلا مناسبت ندارد. اگر ممکن است آن ها را برای من به طرز مناسبی تغییر بدهید. جستجوی کاربران آغاز نو اشعار متعلق به نمایشنامه ایست که خیلی زود ما با هم اجرا خواهیم کرد. اجازه بدهید که من دوست وفادار شما باشم و شما هم شاعر کارکشته مورد علاقه من. ایزابل همان طور که صحبت می کرد از داخل گنجه یک دسته کاغذ که با یک روبان صورتی رنگ بهم بسه شده بود در آورد و با لبخندی آن را به بارون داد و گونه هایش را جلو آورد و گفت:
" حالا جلو بیاید و مرا ببوسید و از اینجا بروید. شما قرار است برای من کار کنید و جستجوی کاربران آغاز نو دستمزد شماست."