با دقت به دستم که بهشدت ملتهب و قرمز بود نگاه کردم. درد شدیدی که تا مغز استخونم میرسید، جستجوی زن برای صیغه رو بریده بود؛ اما نهایت تالشم رو میکردم که آه و ناله نکنم. نگاهم به میدون جنگی که درست کرده بودیم کشیده شد. مهرسام شعلهی بزرگی رو بهطرف جیکوب پرت کرد و هدف بعدیش ندا قرار گرفت. خواستم از جام بلند شم که درد شدیدی توی دستم پیچید و آخی از تهدلم کنده شد. اشک توی چشمم جمع شد. دستم ناقص شد نگاهم به ندا افتاد که از شدتِ جستجوی زن برای صیغه آتیشی، به عقب پرت شد. لبم رو گزیدم و توی دلم رو صدا زدم. تنها یک راه میتونست شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت رو مهار کنه. امیدوارم بتونم با این وضعیت دستم انجامش بدم.
یعنی حتما انجامش میدم حتی اگه به قیمت خرابتر شدن وضعیت دستم باشه. دست راستم رو ستون بدنم قرار دادم و از جام بلند شدم. دست چپم که دردش بهشدت عذابم میداد رو محکم گرفتم. نفس سنگینی کشیدم. نگاهم رو به مهرسام که خستگیناپذیر از عنصرش استفاده میکرد و کمکم داشت بچهها رو از پا درمیاورد، دوختم.
دستم رو روی قلبم گذاشتم و از تهدل رو صدا زدم. حس امیدی که توی دلم جوونه زد لبخندی رو روی لبم نشوند. جستجوی زن برای صیغه ایستادم. پای راستم رو جلو بردم و همزمان با پای چپم تکونش دادم و شکل عدد 1 انگلیسی خطوطی تکراری کشیدم. با دقت به زن برای صیغه موقت میخوام نگاه کردم و موقعیتش رو زیر نظر گرفتم. کمکم شن ریزههای دورم شروع به چرخیدن کردن. سرم رو بهطرف آسمون گرفتم و دستهام رو افقی کنار بدنم نگه داشتم. توی یک حرکت ناگهانی دور خودم چرخیدم.
زن برای صیغه موقت میخوام رو تشخیص دادم
از بین حجم بادی که دورم میچرخید زن برای صیغه موقت میخوام رو تشخیص دادم و با تمام نیرو بهطرفش حرکت کردم. به شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت نکشید که زن برای صیغه موقت فریادش بلند شد و چرخشش رو دور گردبادم حس کردم. تا تونستم چرخوندمش؛ اما با درد گرفتن سرم متوجه شدم زیادی دارم ازش استفاده میکنم. دستهام رو باال بردم و خالف جهتم چرخیدم. وقتی باد با جهت دستهام هماهنگ شد، زن برای صیغه موقت دستهام رو به طرف زمین گرفتم. گردباد همونطور که آنی شروع شده بود جستجوی زن برای صیغه هم خاموش شد و زن برای صیغه موقت میخوام شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت پرتاب شد. دست چپم رو فشردم و آروم بهطرفش قدم برداشتم.
نگاهی به صورتش که از درد مچاله شده بود انداختم. با دیدنم نیمخیز شد و جوری نگاهم کرد که اصال متوجه مفهوم نگاهش نشدم. پوزخندی زدم و گفتم: -من شکستت دادم؛ اما نابودت نمیکنم. بلند شو و برو به صاحبت بگو نابودگر گفت هنوز خیلی مونده که بخوای من رو نابود کنی. چینی به بینیم دادم و گفتم: زن برای صیغه موقت این حرفم از جاش بلند شد و با قدمهای تند و بلند خودش رو به ماشینش رسوند.
شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت و بقیه رو کنارم حس کردم.
از جلوی چشمهام گمشو سگِ نارسوس. زیلوس توی ماشینش نبود. ماشین با صدای بدی حرکت کرد. شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت و بقیه رو کنارم حس کردم. نگاهی به جاده که دیگه باربد توش دیده نمیشد کردم. لبخندی زدم و دیگه نتونستم مقاومت کنم. صدای ندا، زن برای صیغه موقت و جیکوب که اسمم رو صدا میزدن گنگ شد و دیگه صدایی نشنیدم. زن برای صیغه موقت میخوام نقطهی آخر متنی که نوشته بودم رو گذاشتم و بلند شدم تا برم آب بخورم. زیرچشمی به نریمان که به دیوار خیره شده بود