که دم در آسانسور بود رسوندم نمیتونی مثل یه رستوران های خوب استانبول رفتار کنی ؟ مگه چکار کردم! یه ثانیه صبر میکردی جواب خداحافظیت رو میدادن بعد مثل این رستوران های سنتی استانبول میومدی بیرون. روش رو برگردند وزیر لب غر زد به محض این که وارد خیابون شدی هستی گفت: را ستی رستوران های خوب استانبول پ سر خاله شیوا همون رئیس شرکته دیگه همه زورش همین بود که به تو حالی کنه رئیس اونه جواب دادم: آره اصلا فکر نمیکردم این شکلی باشه مگه چه شکلی بود رستوران های خوب میدان تکسیم استانبول که تو میگفتی، یه نفر اخمالو ی سیبیل کلفت در نظرم بود اخمالو که هست البته بی سبیلش. کجا رستوران های خوب خیابان استقلال استانبول بود.
خیلی هم جنتلمن بود. جای برداری خوب چیزی بود با تشر بهش نگاه کردم و گفت: این چه طرز حرف زدنه گفت جای برداری خوب چیزی بود یعنی چی ؟ تو چرا این روزا اینقدر گیر میدی. خب یه حرفی زدم. غلط کردم خب شد راست میگفت تازگیها خیلی سگ شده بودم هستی ببخشید خسته ام، اعصاب به هم ریخته اصلا تو دل آبجی ما چیزی نمیموند. سریع گفت: رستوران های خوب میدان تکسیم استانبول یکی هم خوب بود. اما پسر خاله شیوا یه چیز دیگه بود، نه. . لبخند زدم و سرم رو به چپ و راست تکون دادم. چند لحظه بعد گفت:
رستوران های خوب خیابان استقلال استانبول نکرده
میگ تاحالا ازت رستوران های خوب خیابان استقلال استانبول نکرده باتعجب پرسیدم: کی؟! این رستوران های سنتی استانبول دیگه، یا اون یکی. چی بود اسمش. ..آهان، رستوران های خوب استانبول آروم زدم پشتش و گفت: این چه حرفیه تو میزنی؟ خوب دیدم تو هر جا میری همه خاطرخوات میشن، میان خواستگاریت، اینه که در مورد اینها هم کنجکاو شدم از این حرفش با این برداشت بچگانه اش خندم رفت. نخیر. محض اطلا جنابعالی باید بگم رستوران های سنتی استانبول که خودش کسی رو دوست
رو قالب سرم کردم و چ شم رو ب ست. اما قیافه امیر میومد جلو ی چ شم. .چراغ خواب رو روشن کردم و به ساعت نگاه کردم. ساعت ۱۰ اومده بودم تو تخت، اما حالا نزدیک به یک بود و من هنوز خواب نبرده بود. بد جور احساس رما و خفگی میکردم. دست رو پیشونی ذاشت تب نداشت. اما داشت از رما میسوخت. لبا سهام رو در آوردم و رفت به حمامی که داخل اتاق بود. شیر آب سرد رو باز کردم و رفت زیر دوش. رستوران های خوب خیابان استقلال استانبول اون زیر موندم تا یه کم احساس رما از بین رفت. لباس حوله ای رو پوشیدم و بدون این که موهام رو خشک کن همونجور خودم رو تخت انداخت با این که صدای باد لابلای درختها میخیچید و خبر از رستوران های سنتی استانبول سرما ی بیرون میداد و بخاری اتاق از موقعی که اومده بودم خاموش بود، اما هنوز رم بود یه نفس بلند کشیدم و به سقف خیره شدم. صدای هستی تو گوش میخیچید: رستوران های خوب استانبول رستوران های خوب میدان تکسیم استانبول هم کسی رو دوست داره. .....
رستوران های خوب و ارزان استانبول قاط زدیم
دیگه از دست خودم هم کلافه شده بودم. دوست داره که داره. ..بجهن. ...رستوران های خوب و ارزان استانبول قاط زدیم. ..نه اینکه هرکس از قیافه و شکل و شمایلت تعریف کرده، اینه که توقعت زیاد شده...آخه اون چرا باید فکر تو رو مشغول کنه. ...مگه جز اعصاب خورد کردن تو, کاری ه بلده. با رستوران های خوب و ارزان استانبول شوخی های بیمزه و مسخرش. ...به خودت بیا. .