ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
42 ساله از لردگان
تصویر پروفایل هنگامه⚘محمدیان
هنگامه⚘محمدیان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل بهروز
بهروز
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل سعید
سعید
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل سوشا
سوشا
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
45 ساله از تبریز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل محمد
محمد
31 ساله از کاشان
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
37 ساله از تهران

جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. ایرانی

جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم اگه تو من رو دوست داری من هم دوستت دارم. .. سایت همسریابی شیدایی... کلمه اخر رو زیر لب گفتم تا سروش متوجه نشه

جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. ایرانی - همسریابی


تصویر جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. ایرانی

بهم قول بده که پیشمی. همیشه کنارمی. جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم من اگه بدونم تو با منی حاضرم به خاطرت کوه رو هم بشکافم. حاال مامان رو میفهمیدم. حاال درکش میکردم زمانی که پدر با همه نداریش خواستار تک دختر خان دهکده شده بود چه وضعی داشت. مامان به نداریش نگاه نکرده بود. به وضع مالی پدربزرگ نگاه نکرده بود. به خواستگارهای رنگ و وارنگی که داشت نگاه نکرده بود. به چشمهای معصوم و عاشق سایت همسریابی بهترین همسر نگاه کرده بود و بدون اجازه پدر به عقد بابا در اومده بود.

زمانی که عاق جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم شده بود باز هم نگاهش چشم های مهربان و عاشق بابا رو جستجو میکرد. زمانی که از ارث محروم شد باز هم نگاه سایت همسریابی بهترین همسر عاشق بود. زمانی که پدربزرگ از غصه مادر دق کرد و مرد باز هم نگاهش جویای نگاه عاشق و معصوم بابا بود. حاال این من بودم که حاضر بودم به خاطر سروش پی همه چیز رو به تنم بمالم. من سروش رو میخواستم با همه بد و خوبش. با همه مصیبتش. با اینکه میدونستم راه سختی در پیش دارم. با اینکه میدونستم نمیتونم از این به بعد رنگ آسایش رو ببینم. هنوز نگاهم درگیر چشمهای معصومش بود. لبخندی تلخ زدم و گفتم: -باهاتم که االن اینجا کنارتم سروش. جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم اگه تو من رو دوست داری من هم دوستت دارم. .. سایت همسریابی شیدایی... کلمه اخر رو زیر لب گفتم تا سروش متوجه نشه که من سالیان سال که میخوامش و عاشقشم. سروش دستش رو روی فرمون ماشین گذاشت و با لبخند گفت: -راستش من چند ماه پیش یه خونه خیلی شیک و قشنگ خریده بودم به امید روزی که دستت رو بگیرم و ببرمت اونجا باهم زندگی کنیم. اما. ..

حاال که اینطوری شد. طوری که باعث خجالت من شد. شما میرید اونجا زندگی میکنید تا وقتی که من یه خونه اجاره کنم که لیاقت تو رو، لیاقت قدمهای قشنگت رو داشته باشه. میخوام عطر حضورت توی اون خونه پر بشه جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. میخوام همه جا پر بشه از خاطرات من و تو سایت همسریابی بهترین همسر. فقط پاییز. فقط پاییزی که دل من رولرزوند.

سايت همسریابی توران که با بودنش شاد بودم

سايت همسریابی توران که با بودنش شاد بودم و جویای کالم زهر اگینش. پاییز چقدر کل کل کردنهات رو دوست داشتم. چقدر خوشم میومد که مودبانه و جسورانه جواب هر کسی رو میدادی بدون اینکه بترسی. بترسی از فردا. جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم ی چه شبهایی رو تنها توی اون خونه میموندم و به یاد تو چشمهام رو هم میگذاشتم. به یاد روزی که تو رو کنارم حس کنم و عطر نفسهات سینه ام رو پر کنه. . .. وای سایت همسریابی بهترین همسر باورت نمیشه که چقدر از اینکه کنارمی خوشحالم. هنوز هم حس میکنم این لحظه ها رو تو خواب میبینم... از این همه احساسش احساس شرم کردم. اینقدر دوستم داشت؟ نگاهش جویای نگاهم بود. جویای محبتم. حس می کرد خواب میبینه و نیاز داشت کسی بهش بگه این رویا نیست. این خواب نیست. نیاز داشت اون کس من باشم و من هم نیاز داشتم تا خودم باورم بشه.

سایت همسریابی شیدایی من حاضرم

لبخند زدم و گفتم: سایت همسریابی شیدایی من حاضرم با تو قله قاف هم بیام به شرطی که تو کنارم باشی. به شرطی که قول بدی ازم زده نشی. به شرطی که. .. دست روی لبهای داغ و ملتهبم گذاشت و گفت: -دیگه این حرف رونزن. سروش بدون سايت همسریابی توران میمیره. میخوام از امشب لحظه های شادی رو شروع کنیم. باهم دیگه من و تو. پاییز و جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. یه زندگی عاشقونه ای که همه حسرت لحظه لحظه اش رو بخورن. حسرت خوشبختی که در انتظار ماست. دستم رو روی دستش گذاشتم و از لبم جداش کردم. دستم رو نزدیک لبش برد و حرار لبهاش روی دستم رو سوزوند. با شرم سر به زیر انداختم و گفتم: -سروش مامان. .. -مامان چی؟ -میترسم راضی نشه. خیلی ناراحت بود. کلی هم نفرینم کرد. .. دستم رو فشار خفیفی وارد کرد و گفت: -چطور دلش اومد سايت همسریابی توران من رو نفرین کنه؟ چطور دلش اومد ملکه پاییزی قلب سروش رو نفرین کنه؟ وای پاییز دلم میخواد

مطالب مشابه