و گفت: -برین جای خلوت تا اینجا یه بچه ننداختین! سایت همسریابی 2همدم رو گفت و فرار کرد. گیج بهش نگاه میکردم که با قهقه سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی به خودم اومدم و متوجه حرفش شدم. گونههام سرخ شد
سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام که اینجوری بی آبروم کردی!
بمیری سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام که اینجوری بی آبروم کردی! آرشام جلو اومد و دستم رو گرفت. برگشتم و بهش نگاه کردم. -نفس من از چی خجالت میکشه که گونههاش رنگ انار شده؟! سرم رو پایین انداختم و گفتم: -هیچی! خندید و گفت: -بیا بریم سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج عزیزم.
همراه هم رفتیم طبقه دوم. نزدیک اتاق سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی بودیم که یهو دستم رو کشید و در اتاقش رو باز کرد. من رو داخل هدایت کرد و تا بخوام به خودم بجنبم در رو قفل کرد. -چیکار میکنی آرشام؟ -میخوام با سایت همسریابی 2همدم جدید خلوت کنم، حرفیه؟ -سایت همسریابی 2همدم بار بهت گفتم من هنوز خانومت نشدم. -میشی عزیزم، میشی! جلو اومد و من رو به سمت تخت هل داد. افتادم روی تخت و با ترس بهش نگاه کردم. -نترس عشقم، کاریت ندارم! فقط میخوام یکم شیطنت کنیم. -دیوونه نشو سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی! -دیوونه که شدم، خیلی وقته! اونم دیوونهی تو! خودشم روی تخت کنارم نشست. -میخوام چند تا سایت همسریابی 2همدم برای هم تعیین کنیم. -خب چه قانونی؟
قانون اول »هیچ وقت امروز رو فراموش نکنیم.« -مگه امروز قراره چه اتفاقی بیفته؟ -صبرداشته باش، خودت میفهمی! قانون دوم »ناراحتی نداریم؛ همیشه باید شاد باشیم. حتی توی سختترین لحظات زندگیمون. «قانون سوم »همیشه باهم صادق باشیم، هیچی رو از هم پنهون نکنیم«. سایت همسریابی 2همدم باز نمیشه رو هم تو بگو! -اوم! بذار فکر کنم. سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام »نذاریم کسی باعث جداییمون بشه و جایگاهی که توی قلب هم داریم رو به کسی ندیم.« -باشه عشقم، قبول! سایت همسریابی 2همدم پنجم که مربوط میشه به تو! به چشمام نگاه کرد و گفت: -نذاری غیر من کسی توی این چشما نگاه کنه! -قبول نیست؛ پس قانون ششم هم اینکه »تو هم نذاری کسی غیر من بغلت کنه!
سایت همسریابی 2همدم جدید رو فراموش نکن
خندید و گفت: -به روی چشم؛ پس هیچوقت این شش تا سایت همسریابی 2همدم جدید رو فراموش نکن. -قول میدم فراموش نکنم. نزدیک صورتم شد و غافلگیرم کرد. سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی دستاش رو دورم حلقه کرد. تار نازک موهام رو تو دستش گرفت و لمس کرد. -موهات مثل ابریشم لطیفه! -میدونم. -چشمات روح و روانم رو به بازی میگیره! شیطون نگاهش کردم و گفتم: -میدونم. -اینم میدونی که با تمام وجودم عاشقت شدم؟! -نه نمیدونستم؛ اما االن گفتی، اینم میدونم! -بهت قول میدم تا وقتی که نفس میکشم همهی احساسم برای تو باشه. دماغم رو گرفت و کشیدمنم قول میدم تا آخرعمرم؛ فقط سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج تو باشم!
نمیتونی هم سایت همسریابی 2همدم باز نمیشه کسی دیگهای باشی، میکشمت! دماغم رو از دستش بیرون کشیدم و گفتم: -چیکار به دماغ بیچارهی من داری؟! -دلم میخواد! مال زنمه، دوست دارم بکشم! همین رو میخواستی بگی دیگه ؟ با لذت بهم نگاه کرد و محکم به خودش فشارم داد. توی آغوش گرمش سرشار از شوق و ذوق بودم. این پسر داره من رو دیوونهی خودش میکنه. زیر چونهاش رو بوسیدم که سرش رو باالتر برد و روی موهام رو بوسید. *** -سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج آمادهای؟ با صدای آرشام ساکم رو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم. -آره، بریم. سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام با اصرارهای زیاد من و آرشام راضی شد که با هم بریم شمال. خیلی خوشحال بودم از اینکه کنار آرشامم و اهاش به سفر میرم. از همه خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم. از شهر که خارج شدیم آرشام پخش رو روشن کرد