ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از مشهد
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل رویا دوران
رویا دوران
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابلسر
تصویر پروفایل لِیدیا
لِیدیا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
50 ساله از خمینی شهر
تصویر پروفایل رخساره
رخساره
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل هاشم
هاشم
41 ساله از کاشان
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
59 ساله از تهران
تصویر پروفایل سلنا
سلنا
27 ساله از یزد
تصویر پروفایل مرسانا
مرسانا
30 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران

ثبت نام در سایت همسریابی وصیغه

صدای اون سکوت رو شکست - سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب مگه نرفته بودی ؟ دوباره حق به جانب سوال میکرد سرم رو بالا کردم و گفت: رفته بودم

ثبت نام در سایت همسریابی وصیغه - همسریابی وصیغه


تصویر ثبت نام در سایت همسریابی وصیغه

و گفت این آخرین باره. سرش رو کج کرد. دوباره رفت جلوش. سایت همسریابی وصیغه رو باز کرد و اشاره کرد که بنشین. دوزانو نشست. اشاره کرد برم جلوتر. یه کم جلوتر رفت. نفس بلندی کشیدم و به طرف صورتش رفت. سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب کردم نگاه به چشماش نیوفته. با دندون طرف راست صورتش رو رفت و همسریابی هلو با عکس دختر پارچه رو کشیدم پایین.

خیلی سفت بسته بودن. به طرف چپش رفت و همین کار رو کردم یک تکون خورد اما هنوز روی بینی کردم. ا شاره به دهن کرد. فهمیدم که میگه از و سط پارچه رو پایین سایت ازدواج موقت رایگان. نگاه به پارچه کردم. سایت همسریابی وصیغه که تا اینجا رفته بودم هر چی بادا باد. آهسته به طرفش رفت. حالا چشمهام درست روبروی چشمهاش بود. آهسته گفت: میشه چشمهات رو بندی.

چشمهاش خندید و بعد بسته شد. سایت ازدواج موقت رایگان راحتتر بودم. به طرف دماغش رفت و با دندون کشیدمش پایین. یه نفس عمیق کشید. دیدم چشمهاش رو باز نکرده فهمیدم هنوز منتظره از روی دهنش هم بردارم.

سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب کشیده شد

به طرف پارچه رفت و از گوشه لبش پایین کشیدم. صورت به سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب کشیده شد. پیش خودم گفت خوب شد ریش نداره من از مردهای تیغ تیغی بدم میاد. سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب به طرف لبش رفت. تند تند نفس میکشد و نفسش به لب میخورد. نفس رو حبس کردم و با احتیاط پارچه رو به دندون رفت. اما وقتی پارچه رو پایین میکشیدم لب رو لبش سر خورد و چشمهاش باز شد. چشمهام رو محکم بست و به سرعت پارچه رو پایین کشیدم.حالا دیگه نفس من هم تند شده بود. سرم پایین بود و به دگمه بلوزش ثابت شده بود. تو سایت همسریابی وصیغه لحظه فقط میخواست یه جوری ناپدید بشم.

همسریابی هلو با عکس دختر گذاشت

چند ثانیه ای به همسریابی هلو با عکس دختر گذاشت اما در نهایت صدای اون سکوت رو شکست - سایت همسریابی و صیغه موقت پارسی کلوب مگه نرفته بودی ؟ دوباره حق به جانب سوال میکرد سرم رو بالا کردم و گفت: رفته بودم اما به خاطر موبایل که جا مونده بود مجبور شدم تنها برگردم که اینجوری شد. - آخه سایت همسریابی وصیغه تو چقدر سر به هوایی. با عصبانیت گفت: همسریابی هلو با عکس دختر هیچ هم سر به هوا نیست. با اون کاری که کردی برای من اعصاب نذاشته بودی. .... لب رو از رفت. تازه یادم اومد چه سیلی از سایت ازدواج موقت رایگان خوردم. اخمهام رفت تو ه و سرم رو پایین انداخت.

مطالب مشابه