نمیدونم شماره تلفن زن صیغه رباط کریم الان که دیره چیزی درست کنیم برو به عموت بگو فکر شام کنن.. باشه ای گفتم و رفتم پیش عمو. عمو اردلان؟ جانم؟ شماره تلفن زن صیغه رباط کریم گفتن الان دیره واسه شام درست کردن. شما زحمتشو بکشین باشه عمو الان میرم میگیرم سایت صیغه یابی رباط کریم گفت خب هممون بریم رستوران بهتر نیست؟ تو خونه باحال نیست شماره زن صیغه رباط کریم گفت روزبه حال شمیم رو نمیبینی؟ نمیتونه بیاد بیرون اییی من هیچیم نیست میتونم بیام. شماره تلفن زنان صیغه ای رباط کریم گفت مطمئنی؟ اره بابا خوبم سايت همسريابي ازدواج شهر رباط کریم گفت پس برین حاضر شین. رفتم تو اشپزخونه به زنمو گفتم شماره تلفن زن صیغه رباط کریم زحمت نکشین میریم بیرون یه چیزی میخوریم.
شماره زن صیغه رباط کریم رفت پایین کار داشت
ممنون خواهش میکنم عزیزم بعدم اومدم بیرون که برم حاضر شم. سریع با رویا حاضر شدیم شماره زن صیغه رباط کریم رفت پایین کار داشت با زنمو. منم کیفم و انداختم رو دوشم و امدم بیرون داشتم میرفتم پایین که صدام کرد شمیم؟ ها؟ منظورت همون بله ی؟ اووو بگو دیگه. ها و بله چه فرقی میکنه فرق میکنه جوجه تو از درکشون عاجزی بله پدر فلسفه و ادبیات ایران.. خیلی عذرمیخوام که از درکشون عاجزم خواهش میکنم دست خودت نیست از نفهمی... تا خواست حرفشو ادامه بده چشمام و درشت کردم. ادامه ی جملشو نگفت بجاش گفت چی میخواستم بهت بگم؟ ببین اینقدر حرف میزنی ادم یادش میره؟ وای چقدر پررو بود.اخماشو کرد توهم و گفت اها یادم اومد...
میگم اگه حالت خوب نیست و بزور داری میری من میتونم حلش کنم؟ منم مثل خودش اخم کردم و گفتم نه ممنون خوبم. بعدشم شما نمیخواد خودتون و اذیت کنین اذیتی نیست. پس هیچی من رفتم بعدم از پله ها رفت پایین. پسره ی گودزیلا واسه من ادم شده اییش رفتم پایین همه اماده واستاده بودن. تا رفتم نگام افتاد رو که داشت به من نگاه میکرد. اخمامو کشیدم توهم تا حالیش شه خوشم نمیاد. رفتم تو ماشین خودمون نشستم. سه تا ماشین پشت سره هم میرفتیم بالاخره یه جا ایست کردن و ما پیاده شدیم. شماره تلفن زنان صیغه ای رباط کریم دستمو گرفت راه افتادیم به سمت رستوران. سایت صیغه یابی رباط کریم همینطور که دستمو گرفته بود با نیما هم حرف میزد.
سرمو چرخوندم که ببینم بقیه دارن میان یا نه؟! که دیدم سامیار داره با تعجب به دست منو شماره تلفن زنان صیغه ای رباط کریم نگاه میکنه. حق داره البته چون تازه اومده واسش طبیعی نیست ولی بقیه عادت داشتن. رفتار منو مثل دوتا خواهر برادر نبود یکم صمیمی تر بود که هرکی میدید تعجب میکرد. ولش کم کم براش طبیعی میشه. دور میز که نشستیم هر کسی غذایی سفارش داد. شماره زن صیغه رباط کریم کنار من بود دلم میخواست یه ذره شیطونی کنم. همه رو زیر نظر گرفتم که ببینم کی شخص مورد نظرم باشه بهتره!
سایت صیغه یابی رباط کریم داره با سوییچ ماشینش روی میز چیزی مینویسه
شماره تلفن زن صیغه رباط کریم گفت روزبه خوبه نه رز نه بابا جیغ جیغ میکنه بدم میاد سرمو چرخوندم دیدم سایت صیغه یابی رباط کریم داره با سوییچ ماشینش روی میز چیزی مینویسه. سرشو اورد بالا و دید دارم نگاهش میکنم اول تعجب کرد ولی بعدش پوزخند زد... وا چرا پوزخند میزنه این! بوفالو واسه من پوزخند میزنی؟! رو به شماره زن صیغه رباط کریم گفتم سامیار چیی؟ بیخیال سايت همسريابي ازدواج شهر رباط کریم تازه اومده اگه بدش اومد چی؟ غلط کرده مگه دست خودشه! اگه جنبه نداره چرا تو جمع مایه؟! نمیدونم سايت همسريابي ازدواج شهر رباط کریم بیا و بیخیالش شو.. نچ راه نداره بخیر کنه.. نگاهمو دوختم به میز. داشتم فکر میکردم چیکار کنم که خییلی باحال باشه؟ اولین دفعه هم هست باید یه کاری کنم حساب کار دستش بیاد... خب چیکار کنم!