این کاخ را موقتا به پذیرائی از سايت اغازنو که گرفتار شده بودند اختصاص داده بودند. این کاخ را شبیه کاخهائی که در گوشه و کنار سايت آغاز نو بچشم میخورد ساخته بودند. پله های وسیع و ستون های جلو عمارت در آن گرمای شدید بسیار مفرح بود. تالار رقص این ساختمان با شکوه با کف چوبی حالا به اطاقهای اداری کوچک تقسیم شده که مشترکا از آن استفاده میکردند. در قسمتهای مختلف این ساختمان بود که با سايت آغاز نو تزئین شده بودند. پنجره های بزرگ نور خورشید پائیزی را به درون اطاق می آورد و سايت اغازنو که تا چندی زندگی میکردند نمیتوانستند خوشحالی خود را از اینکه در چنین مکان باشکوهی زندگی میکنند پنهان کند. یک روز بعد از ظهر که من و یکی از سايت اغازنو که روی خط آهن در برمه محکوم به کار شده بود روی تراس نشسته و چای مینوشیدیم.
ما به سايت همسريابي آغاز نو نگاه میکردیم
ما به سايت همسريابي آغاز نو نگاه میکردیم و این مکان واقعی بچشم ما می آمد. یک خانم درشت هیکل هندی به جمع ما پیوست. بنظر میرسید که هر چه بذهنش میرسد بی محابا بر زبان جاری میکند. او گفت که بعنوان ورود به سایت آغاز نو حالا که آزاد شده اید فکر میکنید که هر کاری را که دوست داشته باشید مختار هستید انجام بدهید. او به احتمال زیاد تصاویر ورود به سایت آغاز نو را در سایت ازدواج آغاز نو دیده بود و فکر میکرد که ما در گوشه صندلیهای خود نشسته و چیزی نگفتیم. من در آن زمان با خودم گفتم که این خانم بی خبر و بی احساس است. ولی خیلی زود من درک کردم که انسانها تا خودشان بچشم خود چیزی را نبینند آن را بسختی قبول میکنند. خیلی چیز ها هم هست که افراد بطور کلی مایل نیستند که در باره آنها چیزی بشنوند.
یک سایت آغاز نو صفحه اصلی برای من آوردند
یک سایت آغاز نو صفحه اصلی برای من آوردند که او مرا برای سه روز بستری کرد. من هر روز برای مدت چهارده ساعت در خواب بودم. بعد از این ناخوشی کوتاه مرا به شهر سایت ازدواج آغاز نو در مرکز هندوستان فرستادند. در آنجا توسط سایت آغاز نو صفحه اصلی ایتالیائی نگهداری شده بود به من باز گردانده شد. حالا دیگر امکان دیدن خانواده ام یک رویای دور و دراز نبود. من اغلب به خانه پدر و مادرم در سايت اغازنو فکر میکردم. خانه ای که من در آن بزرگ شده بودم. من البته به چیزهای دیگر هم فکر میکردم. در شهر ورود به سایت آغاز نو من یک حلقه طلا برای ادرس جدید سایت آغاز نو تهیه کردم. فکر میکردم که او هنوز باید در همان جا بوده و زمان برای او در غیبت من متوقف شده بود.
من به هیچوجه نمیتوانستم تصور کنم که چه تغییراتی در آنجا صورت گرفته است و من خودم تا چه حد تغییر کرده ام. من و بقیه سايت همسريابي آغاز نو که در آنجا مانده بودیم قدری احساس سرگردانی میکردیم تا اینکه جائی برای ما در یک کشتی که به سايت همسريابي آغاز نو میرفت. ما را در ابتدا فرستاده و از آنجا سوار یک کشتی هلندی که به سايت آغاز نو میرفت شدیم.