البته این هم برای ما آشکار شده بود که هرچند که ما به هیچ وجه قصد نداشتیم که کنجکاوی کرده و از صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم سوال بکنیم که این اطلاعات را از کجا کسب کرده است. ولی در ضمن مطمئن بودیم که او این اطلاعات را به دست نیاورده است. برای ما همیشه یک سوال بود که او در کجا به صیغه ساعتی رشت گوش می دهد و چه کسی صیغه ساعتی رشت را برای او فراهم می کند. ما کاری که می توانستیم بکنیم این بود که برای که در کارهایش دقت بیشتری داشته باشد. این خود نشان می داد که چقدر سخت است که تمام سایت صیغه در رشت را به کلی نابود کرد. در بعد از ظهرها ما سعی می کردیم که کمی مطالعه و استراحت کنیم. جالب این بود که در این صیغه میشم اینم شمارم رشت کتاب های زیادی وجود داشت و ما حتی یک کتابخانه هم داشتیم. این کتاب ها آنقدر دست به دست می شد که اوراق آنها از هم جدا می گردید.
در این سایت صیغه در رشت
در این سایت صیغه در رشت دست به دست می گشت. جمعیت سایت صیغه در رشت هرگز کم تر نمی شد. آنها اجازه می دادند که صیغه ساعتی رشت مسائل داخلی خود را خود انجام داده و به میل خود زندگی روزمره صیغه ساعتی رشته را تعیین کنند. در این صیغه میشم اینم شمارم رشت فعالیت های هنری و ادبی از یک شهر کوچک بیشتر بود. برای خودش انجمن ها و کلوب های مختلف داشت. کلوب جمع آوری و حتی یک کلوب قایق رانی برای صیغه ساعتی رشته که دلشان برای دریا تنگ شده بود در روی زمین ایجاد کرده بودند. هر کسی به نوبه خود سعی می کرد که به این فعالیت ها کمک کند و با استفاده از حافظه و خاطرات خود با دیگران مربوط شود. در طبقه دوم بیمارستان اجازه نداشتیم که درباره شکل جغرافیای قاره ها و کشورها در بعد از صیغه ساعتی رشت صحبت و مذاکره کنیم. ولی به طور قطع ما همه دسترسی به کتاب و مطالعه داشتیم.
یک محل برای ترمیم و تعمیر کتاب ها درست کرده بودیم. کتابهایی که صفحهاتش از هم باز شده و به هم ریخته بود با چسب هائی که خودمان درست میکردیم تعمیر کرده برای مطالعه بعدی آماده می کردیم. چسبی که ما توسط برنج و استخوان جوشیده درست میکردیم ضخیم، زمخت و سنگین بود ولی حداقل استحکام زیادی داشت. من هنوز بعضی از این را با خودم دارم. صفحات این کتاب نرم و شکننده شده ولی با وجود این هنوز قابل استفاده است.
یکی از صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم
یکی از صیغه موقت صیغه میشم اینم شمارم که من هنوز با خود دارم صیغه ساعتی رشته است. من به خاطر می آوردم که خیلی از آن موقعی که من صدها تمبر را روی زمین اتاقم پخش می کردنم نگذشته است. زیبایی این تکه کاغذ های چهارگوش کوچک که روی پاکت میچسباندند به من آرامش و لذت فراوانی میداد. این صیغه ساعتی رشته برای من در صیغه میشم اینم شمارم رشت مظهر نظم و ترتیب بود.