سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر
بهترین و بزرگترین سایت همسریابی کنارم روی مبل نشست. بهترین و بزرگترین سایت همسریابی جان گریه نکن غلط کردم. تو که سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر رو می شناسی، الان بیشتر از قبل بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم دارم لعنتی. با نفرت خیره شدم تو چشماش و لب باز کردم الان بیشتر بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم داری! ؟ پوزخند مسخره ای زدم و موهام رو زدم پشت گوشم و ادامه دادم الان بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم نداری بهم ترحم داری. چرا! ؟ فقط به خاطر این که حس ترحم داره خفت می کنه. با خشونت بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم رو تو بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم قدرتمند گرمش جا داد و سرم رو روی سینه اش گذاشت.
مگه میشه بغلی خودم رو بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم نداشته باشم؟ این حس مضخرف ترحم چیه که به زبون میاری!؟ لعنتی من واسه رفتنم دلیل داشتم. با یکی از بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم چونه ام رو تو بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم گرفت و با سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر خوش رنگش خیره شد تو چشمام و با لحن مهربونی گفت:
قربونت برم، تو این دو سال همه اش به فکرت بودم و افسوس خوردم.
پوزخندی زد و گفت:
می دونی چرا! ؟ چون یه روز قبل تولدت رفتم. ولی هر سال روز تولدت بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم می رفت روی شماره ات و پس می زدم. داد بلندی زد و از روی مبل بلند شد سمت پنجره رفت و ادامه داد حالم بده بهترین و بزرگترین سایت همسریابی.
بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم
با همون نگاه سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر برگشت سمتم و روی بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم نشست و سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر رو روی پاهام گذاشت. یادمه... هر وقت اعصابش خورد بود یا سر درد داشت من موهاش رو نوازش می کردم و اونم تو بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم فکر می کرد. ناخودآگاه بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم به سمت موهاش رفت و تو دنیای قهوه ایش به حرکت در آوردم. بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم رو که تو موهای لخت و قهوه ایش کشیدم خاطراتم زنده شد. نفس عمیقی کشیدم و لبم رو تو دهنم فرو کردم. دارم دیوونه میشم بهترین و بزرگترین سایت همسریابی. چیزی نگفتم بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم کرده بودم و تو فکر بودم. یادته!؟
اوهومی کردم و لحظه ها رو به جان خریدم. نمی دونم چرا لال شده بود و حرفی نمی زدم تشنه ی آغوشش بودم. بهترین و بزرگترین سایت همسریابی هم بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم کرده بود. یه فرصت دیگه بهم بده آدرس بهترین و بزرگترین سایت همسریابی. با شنیدن این حرفش از دنیای دروغین بیرون اومدم و پام رو از زیر سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر کشیدم و گفتم یه فرصت دیگه بدم که دوباره گولم بزنی؟ پوزخند مسخره ای زدم و گفتم من دیگه بهترین و بزرگترین سایت همسریابی قبل نیستم! رنگ اصلی دنیا رو دیدم. بعد از این حرفم از اتاقش بیرون اومدم و از بخش اساتید بیرون رفتم. سمت جایی قبلیم راه افتادم و نگاهی به سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر که کتابش رو باز کرده بود و می خوند کردم.
سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر؟ پوکر فیس نگاهم کرد و با حرص گفت:
چرا نیشت بازه! ؟ تو که می کشنتم نمی خندیدی. چشماش رو ریز کرد و با شک ادامه داد لابد بهترین و بزرگترین سایت همسریابی بغلت کرد!؟ برای این که حرصش رو در بیارم سرم رو به معنای آره تکون دادم. نیشگون محکمی از بازوم گرفت و ادام رو در آورد. می خوام ببینمش. هان چی شد لابد لبتم دادی؟ از خنده لبم رو فرو کردم تو دهنم و گفتم نمی دونم. تره ای از موهام رو گرفت کشید و گفت:
پس چرا لب دریا زر زدی ازش متنفرم؟ سرم رو بلند کردم و سمت آسمون بردم که چشم تو چشم بهترین و بزرگترین سایت همسریابی شدم. از پنجره ی اتاقش نگاهم می کرد. وقتی دارم نگاهش می کنم دو بار چشمک زد.
بهترین و بزرگترین سایت همسریابی
اینم رمزمون بود" یعنی بهترین و بزرگترین سایت همسریابی دوهمدم دارم " سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر که نگاه خیره ام رو دید کنجکاو سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر رو بلند کرد و با دیدن بهترین و بزرگترین سایت همسریابی که داشت نگاهم می کرد مثلِ ضایعه ها سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر و گرفت بالا و گفت:
سلام سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر خوبید؟ بهترین و بزرگترین سایت همسریابی اخمی کرد و جواب داد: بهترین و بزرگترین سایت همسریابی رو اذیت نکن. بعد از حرفش لبخندی بهم زد و رفت تو. سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر با حرص نگاهم کرد و گفت:
این به من توهین کرد الان. ..
ادامه ی حرفش با زنگ خوردن گوشیش تو دهنش ماسید و گفت:
مهراد اومد دنبالم، من برم دیگه.
بوسه ای عجله ای روی گونه ام کاشت و رفت. نگاهی به ساعت کردم و از روی چمنا بلند شدم. سمت کلاس سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر برزگر راه افتادم. وارد کلاس شدم و ردیف سوم نشستم به سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر پیام دادم. " کلاس سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر رو حذف میشی سه جلسه هم از قبل داری، خاک " بعد از سند کردنش گوشیم رو خاموش کردم و چشم دوختم به سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر. ز روی صندلی بلند شدم و جواب دادم بله سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر. پروژه ی گیاه ایفوریا رو آماده کردی؟ بله. بیاید توضیح بدید.