او چه فکری کرده بود؟ بهترین همسر ایرانی هر چه از دهانش در اومده بود بارم کرده بود و من اصالً حواسم به او نبود. حتماً خیلی خوشحال بود که هر چه دلش خواسته بود به من گفته بود؟ باز هم خنده ام گرفت. از روی زمین بلند شدم و با بهترین همسر ایرانیان در حالی که باز هم با یاداوری ان لحظه خنده ام میگرفت به سمت اشپزخانه رفتم. بهترین همسر ایرانی بار مانند بار پیش عصبی نشده بودم و گریه ام نگرفته بود. چه راحت یمشد از کنار حرفهایان بی تفاوت گذشت. ان ها گناهی نداشتند. نمیتوانستند ببینن که کسی از طبقه پست جامعه است بهترین سایت همسریابی در ایران انها شود. عروس چه کسی؟ عروس سهیل ارغوان که همه با دیدنش تا کمر برایش خم میشدند. ان مرد خوش پوش که من همیشه از دیدن سبیل های بلند و پرپشتش که روی لبش و در چهره سفید پوستش نشسته بود وحشت میکردم.
همسریابی بهترین همسر 29 همانند هیچ کدام از ثروتمندان
بهترین سایت همسریابی در ایران انتظارم همسریابی بهترین همسر 29 همانند هیچ کدام از ثروتمندان با شکم بزرگ و قد کوتاه نبود. او کامالً خوش اندام و قد بلند بود و موهای جوگندمی اش رو به قدری شیک و مرتب می اراست که ادم با دیدنش به هیچ عنوان متوجه سن و سالش نمیشد. همانطور که سر گاز ایستاده بودم و غذا درست میکردم صدای چرخیدن کلید در قفل شنیده شد. با تعجب برگشتم و بهترین همسر ایرانی همانجا سر خم کردم و با دیدن ساعت لبخند زدم و از همانجا در شیشه گاز موهایم رو مرتب کردم و دستی به لباسم کشیدم و به استقبال سروش رفتم. انگار نه انگار که من ان توهین ها رو بار دیگر از زبان پدر او شنیده بودم. باید به انها ثابت میکردم که بهترین همسر ایرانیان رو دوست دارم.
بهترین سایت همسریابی در ایران هم من رو به قلقلک انداخت و لبخند زدم.
سروش با دیدن من لبخند زد و طبق عادت همیشگی اش خم شد و من گونه اش رو بوسیدم و او گردنم رو که عریان بود رو بوسید و بهترین سایت همسریابی در ایران هم من رو به قلقلک انداخت و لبخند زدم. دستش رو رها کردم و او با شیطنت شروع به بو کشیدن کرد و با خوشمزگی گفت: -به به کدبانوی من امشب چی گذاشته؟ لبخند زدم و گفتم: -شکمو بیا برس تو بعد از غذا بپرس. دستی به شکمش کشید و بعد گفت: -وای پاییز جونم اگر بدونی چقدر گشنمه. -تا تو لباست رو عوض کنی و یه دوش بگیری شام هم اماده است. نگاهم کرد و در حالی که چشمانش رو خمار میکرد گفت: -حاال تا همسریابی بهترین همسر 29 موقع من چیکار کنم؟ من االن گشنمه. بهترین همسر ایرانیان و برای دنبال نکردن حرفش سریع به داخل اشپزخانه رفتم و زا همانجا صدای خنده اش رو شنیدم که گفت: -به هم میرسیم خانمی. گونه هایم از شرم سرخ شد.
باز هم مانند دختر بچه های و تازه عروس ها گونه هایم گل انداخته بود و برای اینکه فکر شیطنت او رو از سرم بیرون کنم. شروع به چیدن میز کردم و تا زمانی که همسریابی بهترین همسر 29 از حمام خارج شود به همان کار ادامه دادم. وقتی وارد بهترین همسر ایرانی شد او را یددم که با حوله کوچکی موهای مشکی اش رو خشک میکرد. به قدری چهره اش خواستنی شده بود که دلم میخواست او را ببوسم اما سرم رو به زیر انداختم تا او متوجه اشفتگی حالم نشود. جوله اش رو به روی گردنش انداخت و بعد پشت میز نشست و در حالی که لبخند میزد گفت: -به به بهترین سایت همسریابی در ایران چه کرده. به این میگن کدبانو نمونه ها. کی دیگه از این خانم ها داره اخه. روبه رویش روی صندلی نستم و در حالی که خودم رو لوس میکردم گفتم: -فقط تو داری که البته تو هم شانس اوردی. بهترین همسر ایرانیان. با صدا خندید و نگاهم کرد. او رو سرحالتر از همیشه دیدم.نمیدانستم علتش چیست اما با این حال با خوشحالی برایش در ظرفش برنج کشیدم و زمانی که مشغول خوردن شد من هم با او شروع کردم. بعد از خوردن همسریابی بهترین همسر 29 برایش چای ریختم و در اشپزخانه روی میز گذاشتم