مرکز صیغه یابی در قم من چه دلیلی داره دروغ بگم
دستش را زیرِ چانه ی مراکز صیغه قم قرار داد و سرش را بلند کرد؛با دقت به چشمهایش نگاه کرد و گفت: راستشو بگو لیندا، من مادرتم! لیندا باز دروغ گفت: مرکز صیغه یابی در قم من چه دلیلی داره دروغ بگم آخه، باور کن خوبم من، نوید هم اصلا اذیتم نمیکنه! خیالت راحت، مگه دیوونه ام با مردی که نمیخوادم زندگی کنم! پوزخندی توی مراکز صیغه قم خودش کرد! آره دیوانه بود! بد هم دیوانه بود!
دیوانگی که شاخ و دم نداشت رژ مات قهوهای رنگ را روی لبهایش کشید؛ شال را روی سرش مرتب کرد و موبایل را از شارژ خارج کرد که تقی به در خورد و صدای مراکز صیغه در قم آمد: حاضری؟ کیفش را برداشت و درحالی که موبایلش را داخلش قرار میداد گفت: آره الان میام. کیف را روی شانه اش انداخت و سمتِ در قدم برداشت؛خارج شد و همراه مرکز صیغه در قم و نهال از خانه بیرون رفتند...
مراکز صیغه در قم جلوی یک مجتمع توقف کرد
نیم ساعت بعد مراکز صیغه در قم جلوی یک مجتمع توقف کرد و نهال با خداحافظی پیاده شد و انگار کلاس زبان داشت. .. تلفن مراکز صیغه در قم از بین دو صندلی رد شد و روی صندلی جلو نشست. کمربندش را بست که مراکز صیغه در قم با بوقی کوتاه روبه نهال حرکت کرد...خیابان ها شلوغ بود و سرو صدا زیاد! یاس پوفی بلند کشید و گفت: سرسام گرفتم! مراکز صیغه در قم کجاست زیرچشمی نگاهش کرد و گفت: دیگه داریم میرسیم، غر نزن! چپ چپ نگاهش کرد: غر نمیزنم مراكز صيغه در قم اما بازم میگم خوبم من، نیازی به روان شناس ندارم!
مراکز صیغه در قم آه کشید: باور کن من بدتو نمیخوام تلفن مراکز صیغه در قم، دلم میخواد مثل قبل بشی نه مثل الان که حوصله ی یک کلمه حرف زدنم نداری کلافه نگاهش کرد: کی گفته من حوصله حرف زدن ندارم، خوبشم دارم اما نمیخوام مراکز صیغه در قم، نمیخوام مرور کنم گذشته رو! گذشته ای که هنوز تلخیه زهرش زیرِ زبونمه! نمیخوام برای کسی تعریف کنم چی شده و چه اتفاقایی برام افتاده! نمیخوام کسی برام دلسوزی کنه! مرکز صیغه در قم سرش را به چپ و راست تکان داد و گفت: کسی برات دلسوزی نمیکنه یاس، انقدر رویا نباف.
داشت به مراکز صیغه موقت در قم کمک میکرد
آهی کوتاه کشید؛ مراکز صیغه در قم به خیالش داشت به مراکز صیغه موقت در قم کمک میکرد که فراموش کند تمام اتفاق های یک سال گذشته را و کسی را که مسبب آن همه اتفاق بود اما نمیدانست که نمیتواند! فراموش کردن نوید در ذهن مراکز صیغه موقت در قم نمیگنجید! حتی با آن همه سردی و بدی! اصلا نمیگنجید و حتی فکرش هم محال بود! بدون حرف دست به بغل به صندلی تکیه داده و خیره ی بیرون شد. آنقدر توی فکر بود که نفهمید کی ماشین توقف کرد، با حرفِ مراکز صیغه در قم کجاست که گفت: پیاده شو...به خود آمد و پیاده شد.
مرکز صیغه یابی در قم، طبقه ی هفتم!
مرکز صیغه یابی در قم، طبقه ی هفتم! جلوی یک مجتمع پزشکی بودند، مراكز صيغه در قم سمتش قدم برداشت و دستش را پشت کمر یاس قرار داد؛ به سمت داخل راهنمایی اش کرد و همراه هم داخل شدند. یاس به تابلوهای نصب شده روی دیوارهای داخل مجتمع نگاه کرد... نق زد: اوو باید بریم طبقه ی هفت! مراکز صیغه در قم کجاست سمت آسانسور قدم برداشت و گفت: همچین میگه انگار با پله میخواد بره بالا.