مادرم درحالی که از پله ها پایین میومد گفت: بزرگترین سایت همسریابی بین المللی پدر و پسر خوب باهم گرم گرفتین… انگار نه انگار آسمان بانویی تو بهترین سایت همسریابی بین المللی خونست! بعدم اومد رو مبل کناری پدرم نشست. پدر: شما تاج سر مایید آسمان بانو، بدون شما نفس کشیدن هم بر ما است. مادرم با متانت خندید و گفت: پس آلپر زبون بازیشو از بزرگترین سایت همسریابی بین المللی به ارث برده سیاوش. هه! در این حالتم ورد زبون مادر فقط سایت های همسریابی بین المللی. من: آلپر چرا عروسی نیومد؟
سایت های همسریابی بین المللی ایرانی حد خودتو بدون!
مادرم آهی کشید و گفت: پسرم سرش خیلی شلوغ بوده نرسیده بیاد. پوزخندی زدمو گفتم: اونکه بله، بایدم سرش با گند کاریاش شلوغ باشه.... سایت های همسریابی بین المللی ایرانی حد خودتو بدون! تو هیچی نمیدونی! من چیو نمی دونم! ؟پس چرا یه بارم مارو نبرده آمریکا محل کارشو ببینیم! چرا همش تفره میره!؟ مارو ساده فرض کرده یا خودشو زرنگ!؟ رو به پدرم گفت: سیاوش تو می میری به بهترین سایت همسریابی بین المللی پسره بی ادبت یه چیزی بگی!؟ همیشه جوری حرف میزنه انگار من بچه اش نیستم! . . آرتان دیگه بچه نیست…
سایت های همسریابی بین المللی ایرانی دهنتو ببند!
خودش می فهمه داره چی میگه مادر پوزخندی زدو گفت: اره… شما دوتا تو این خونه بهم نون قرض بدین… پس انتظار نداشته باشین ورد زبونم سایت های همسریابی بین المللی نباش! گفتم: به قول شما آلپر یه زبون بازه! اگه پیش بزرگترین سایت همسریابی بین المللی چاپلوسی نکنه دیگه کی پول تو حلقومش بریزه! سایت های همسریابی بین المللی ایرانی دهنتو ببند! پسره گستاخ! نگران نباش مادر جان من تا چند وقت دیگه میرم و بزرگترین سایت همسریابی بین المللی مجبور نیستید پسره گستاختون رو تحمل کنید! اونوقت تا دلتون خواست آلپر سایت های همسریابی بین المللی کنید!
اینو گفتمو درحالی که از پله ها بالا می رفتم گفتم: عروس برازندتونم فراموش کنید، دلش پیش یکی دیگست! رفتم تو اتاقو درو بستم... با این حرفای مادرم مصمم تر شدم. نفسم داشت بند میومد. اسپری آسم رو تو دهنم پاچیدم. بهترین سایت همسریابی بین المللی روزا بیشتر ازش استفاده می کنم! رو تختم نشستم با لپ تاپ رفتم تو سایت نیازمندی های شغلی... حرف پدر تو ذهنم بود... حتی شده طی کش شو اما کم کم… یه آگهی توجهمو جلب کرد. به گارسون نیازمندیم، رستوارن... آدرس.... جهت استخدام با شماره…٠٩١٢ تماس حاصل فرمایید. بانو یعنی چی که این ماه نمی تونی بیای؟!
سایت همسریابی بین المللی رایگان داشت یه فیلم نگاه می کرد
دلارا نمیفهمی که میگم تو گالری هنری کار پیدا کردم!؟ همون اول کاری که نمیشه مرخصی بگیرم! باشه… عیب نداره عید خودم میام پیشت امروز هشتمه؛ چیزی به عید نمونده. عالیه! پس فعلا خداحافظ شب بخیر حوصلم سر رفته... برم ببینم جناب سایت همسریابی بین المللی چیکار می کنه! شالمو سرم کردمو از اتاق زدم بیرون سایت همسریابی بین المللی رایگان داشت یه فیلم نگاه می کرد و تند تند تخمه می شکوند. منم نگام هی بین تخمشو تلویزیون رد و بدل می شد؛ صدای تخمه حسابی رو اعصابم بود. منم با فاصله کمی پشت مبلی که روش نشسته بود ایستادم. اهههم! یه دفعه داد زد: لعنتی قاتل خودشه!
تا اینو گفت من دستمو گذاشتم رو قلبمو به بهترین سایت همسریابی بین المللی ور و اون ور نگاه کردم... خب ناخودآگاه بود! سایت همسریابی بین المللی... اهه اخه آدمم اینقدر بیشعور! سایت همسریابی بین المللی رایگان هه احمقو نگا! آخه وقتی طرف جوابتو نمیده یعنی خودِ کؤدنشه! نه... مثل اینکه این واقعا منظورش به منه! رفتم جلوشو با صدای نسبتا بلند گفتم: سایت همسریابی بین المللی رایگان! حرف دهنتو بفهم… باشه؟!! در تمام این مدتی که من داشتم بلغور می کردم سایت همسریابی بین المللی داشت با چشمای گرد شده نگام می کرد. من منظورم به فیلم بود و اصلا متوجه حضورت نشدم!
صدای قهقه سایت همسریابی بین المللی بلند شد
اوه دلارا! بازم گند زدی دختر! آخه چرا باید منظورش به تو باشه! برای جمع و جور کردن گفتم: خب حالا چیکارم داشتی؟ اینو که گفتم چشمای هردمون گرد شد و من محکم زدم رو پیشونیم. صدای قهقه سایت همسریابی بین المللی بلند شد. و منم ترجیح دادم برای جلوگیری از سوتی های بیشتر ساکت شم! حالا دلارا جدا از این شوخیا، لطفا بشین چون کارت دارم. رو مبل نشستم. گوش میدم.