روی اعصابم بود. میشه یه دقیقه سر و صدا نکنی؟ خیر. اینبار ظرفها رو کوبید. توی جام نیمخیز شدم و به چهره شیطون بهترین سایت صیغه یاب نگاه کردم: تو چیزی به سرت خورده؟ نه، چطور؟ آخه از روز عقد به اینور یه جوری شدی. سایت رسمی صیغه ایرانیان با لیوان چاییش که توی دستش بود به سمتم اومد: چطوری شدم؟ چه بدونم، مهربانیت زیادی گل کرده. اژین خندید و رو به من گفت: من مهربون بودم، ولی هرکسی مهربونیم رو نمیبینه.
سایت رسمی صیغه ایرانیان هم ابروهاش رو با شیطنت بالا فرستاد
یه تای ابروم با تعجب بالا پرید: نه بابا، دیگه چی؟ سایت رسمی صیغه ایرانیان هم ابروهاش رو با شیطنت بالا فرستاد و با خنده سرش رو تکون داد. من با خنده ای که دوست نداشتم به بهترین سایت صیغه یاب نشون بدم بلند شدم و سمت سرویس بهداشتی رفتم خواهش میکنم. کاری ندارید؟ نه خیلی ممنون. پس. و تماس رو قطع کردم. کاش فردا سایت ازدواج موقت رایگان دیوونه بازی در نیاره و باهام راه بیاد. آخه سالار راد از کجا پیداش شد دوباره؟ هر وقت اسم سالار راد رو میشنیدم به مرز جنون میرسیدم و نمیدونستم چرا؟
بلاتکلیف پشت در آهو ایستاده بودم ولی آخر سر با دیدن عقربه های ساعت که از سه شب گذشته بود خودم رو روی کاناپه پرت کردم و خوابم برد.صبح زود بلند شدم و میخواستم با سایت ازدواج موقت رایگان حرف بزنم.
سایت صیغه قانونی شدم
چند تقه به در زدم و وارد اتاق سایت صیغه قانونی شدم که چهرهش توی خواب معصومتر بود. آهسته صداش زدم که واکنشی نشون نداد. اینبار کمی تکونش دادم که چشمهاش رو باز کرد. آهو خانوم، بلند شو باهات کار دارم. سایت ازدواج موقت رایگان با اخم نگاهم کرد. برو بیرون بهترین سایت صیغه یاب. خب باشه میرم، ولی اول به حرفهام گوش کن.
علیرغم اینکه دوست نداشت کلا من رو ببینه، به سقف خیره شد و گفت: خب، چیه؟ بعد اینکه خوش اخلاقتر شدی، یه زنگ به سایت صیغه قانونی بزن بیچاره دیشب تا سه شب بیدار بود چون چند باری زنگ زده و جواب ندادی نگران شده، دوما قراره امروز بیاد اینجا که دنبال جهازیه باشیم. سایت ازدواج موقت رایگان با پوزخند نگاهم کرد. سایت رسمی صیغه ایرانیان کدوم جهاز؟ من این نامزدی رو به هم میزنم! ابروهام ناخوداگاه بالا پریدن. اونوقت چطوری؟ هرجوری. این نامزدی منتفیه، تو هم مثل یه پسر خوب طلاقم میدی! با عصبانیت بلند شدم. نچایی یه وقت؟
با حرص خندیدم. طلاق... اونم من! جوک نگو آهو! جوک چیه؟ من میبینم تصمیمم خیلی بیجا و از روی بیعقلی بوده و میخوام تموم شه. ببخشید ولی نمیشه. ولی اژین.... چهار_پنج روز گذشت از روز عقد، یه سال هم میگذره! و تو تا یک سال حرفی از طلاق و این جور کوفت و زهرماری نمیزنی، بهترین سایت صیغه یاب شدی؟ و سمت در رفتم که سایت صیغه قانونی با عصبانیت گفت: من حق نداشتم حرفی از طلاق بزنم که زیر قولت نمیزدی! و بعد با نیشخند و صدای کلفت شده ادامه داد: من از جنس مونث بیزارم؛ اینجوری بیزار بودی؟ با صورت برزخی سمتش برگشتم.
یه جوری میگی خط قرمز، که آدم فکر میکنه چه غلطی کرده! یه سایت رسمی صیغه ایرانیان بود دیگه! آهو برافروختهتر شد و غرید: یه بو*س*ه بود دیگه؟ واسه تو یه بو*س*ه بوده... ولی واسه من.... و اشکهایی که روی صورتش ریخت اجازه حرف زدن بهش نداد. حوصله شنیدن حرفهاش رو نداشتم، بخاطر همین همانطور که داشتم از اتاق بیرون میرفتم گفتم: قول میدم دیگه هیچ اشتباهی نکنم، پس پیش خواهرت آبروداری کن