شوهر یابی شیدایی فرد پشت تلفن به گوش می رسید
شوهر یابی شیدایی فرد پشت تلفن به گوش می رسید، آن فرد با تمسخر گفت: _باشه! دهانم از تعجب نیمه باز ماند، شوهر یابی؟ این حرف ها چه معنایی داشت؟ شوهر یابی در تلگرام به سمت شانه پهن شوهر یابی رفت، شوهر یابی در تلگرام در چند سانتی شانه اش ایستاد. شوهر یابی ناگهان به سمت من بازگشت و با چشمانی گشاد شده از تعجب به من نگریست. موبایل را آرام از روی گوشش پایین آورد و با دهان نیمه باز سعی کرد، چیزی بگوید. هردویمان از تعجب زبانمان بند آمده بود. کم، کم به خودم آمدم و با لکنت گفتم: _تو...تو...؟
شوهر یابی با عکس را به سمت دستش بردم
شوهر یابی کف دستش روی شوهر یابی اناهیتا گذاشت و گفت: _هیش! آروم تر! پلک نمی زدم، نفسم هایم به زور در می آمدند. فشار دست شوهر یابی موقت روی شوهر یابی اناهیتا بود و مانع حرف زدنم، می شد. شوهر یابی با عکس را به سمت دستش بردم تا دستش را از روی دهانم بردارم. _شوهر یابی با عکس رو بر می دارم ولی نباید حرفی بزنی خب؟ از این جا رفتیم برات توضیح می دم! سرم را به معنی باشه تکان دادم، شوهر یابی موقت آرام دستش را از روی دهانم برداشت و دوباره نجوا کرد: _برات توضیح می دم، قول!
شوهر یابی موقت به سمت چارچوب در هدایتم کرد.
حرفی نزدم، چند باری پلک زدم و سرم را تکان دادم تا به خودم بیایم. شوهر یابی موقت به سمت چارچوب در هدایتم کرد. _شوهر یابی موقت، فقط... _هیچی آترا! الان هیچی نگو. حرفی نزدم و بدن بی حس شده ام را به هر توانی بود، حرکت دادم. تا شب داشتم، چیزهایی که شنیده بودم را آنالیز می کردم. شوهر یابی شیدایی حرف ها فقط برایم حکم، مزاحمت را داشتند. نه دیگر آراد، نه ازدواج آن برایم مهم نبود. چون به غرورم قول دادم که او را فراموش کنم.
شوهر یابی انلاین به هنگام خروج به تارا سفارش کرد
تا به خودم آمدم، موقع رفتن شده بود، شوهر یابی انلاین به هنگام خروج به تارا سفارش کرد که به اینجا آمدن من به گوش، باراد نرسد. باز هم فضای بینمان سنگین شده بود. شوهر یابی انلاین بدجوری داخل خودش فرو رفته بود. نفس عمیقی کشیدم و آرنجم را روی کنسول گذاشتم: _قرار بود بهم بگی. شوهر یابی انلاین شیشه را پایین داد، هوای سوزناکی وارد ماشین شد. _اول یه جا وایسیم، بعد می گم. سرم را به معنی باشه تکان داد، دوست نداشتم داخل فشار بگذارمش، همانطور که او مرا داخل فشار نگذاشت.