میاد.میگیریش؟ بهترین سایت دوستیابی جهان به نشونه مثبت تکون دادمو برگشتم تو اتاق لباسمو عوض کردم و اومدم بیرون کیف و کفش ستشم گرفتم و از مغازه اومدیم بیرون...تو مغازه بغلی مهتاب یه لباس بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان دو بنده تا سرزانو خرید با کیف و کفش وخریدمون تکمیل شد بعد از اینکه رسوندمش خونشون راه افتادم سمت خونه وارد خونه شدم که دیدم مامان داره با تلفن حرف میزنم بادیدنم قطع کرد و بالبخند گفت: سالم بهترین سایت دوستیابی جهان.خوبی؟ من_سالم مامانی.مرسی خیلی خسته م مامان_بیا بشین یه چایی بیارم برات.خرید کردی؟ راه افتادم سمت پله ها و گفتم _اره.چاییم نمیخوام سایت دوستیابی بین المللی رایگان بیا ببینم چی گرفتی ابروهامو انداختم باالو گفتم
خیر وایسید تا روز عروسی مامان باخنده گفت: شیطون بیا ببینم دیگه خندیدمو گفتم: نچ روز عروسی مامان جونم از پله ها رفتم باال و وارد اتاقم شدم لباسامو عوض کردمو خودمو پرت کردم رو تخت قبل از اینکه فکرو خیالی تو ذهنم بیاد چشمام گرم شد چهار ""بهترین سایت دوستیابی جهان"" تو پارک سه تایی نشستیم زیر یه درخت سامیار_خب بگو دیگه منتظریم نفس عمیقی کشیدمو گفتم...از همه چی... هرچی که ذهنمو مشغول کرده... وقتی حرفام تموم شد متوجه دهن باز شون شدم حقم داشتن سایت دوستیابی خارج از کشور و فکر یه دختر؟؟
بعد از چند مین یه لبخند گشاد نشست رو لبشون که باعث گرد شدن چشام شد سایت دوستیابی خارج از کشور با صدای شادی گفت: باورم نمیشه دوروز مونده به عروسی عمو سایت دوستیابی بین المللی رایگان ۳روز پیش با بهار رفتیم خرید واسش یه دکلته صورتی تا زانو با کت کوتاه و جوراب شلواری و کیف و کفش خریدم خودمم کت و شلوار نوک مدادی با پیرهن مشکی و کفشای ورنی و کراوات مشکی با خطای
بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان حرف زدم
بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان خریدم از هفته پیش که با بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان حرف زدم تقریبا ذهنم اروم شده دیگه دارم لین حس ناشناخته رو میشناسم...موضوعی که باعث تعجب منو سامیو سایت دوستیابی خارج از کشور شده تغیر رفتار هستیه...دیگه اون دختره شروشیطون نیست...
اکثرا تو فکره و دست از کرم ریختن برداشته...البته کل دانشگاه دارن یه نفس راحت میکشن...خیلی نگرانشم این ساکت شدنش یه دلیل داره که بیشتر فکرمو مشغول میکنه... باصدای زنگ در به خودم اومدم امشب خانواده خاله مهناز و دایی شهرام خونمون دعوتن...
سایت دوستیابی بین المللی رایگان لپشو کشیدمو گفتم
دکمه آیفونو زدم همون لحظه بهار اومد کنارم وایساد و گفت: اومدن سایت دوستیابی بین المللی رایگان لپشو کشیدمو گفتم: اره اجی بهم خیره شدو با لبخند شیطونی که یاد هستی و نگاه و لبخند شرورش افتادم گفت: چیه خوش تیپ کردی.خبریه؟ به لباسام نگاهی انداختم جین مشکی
بهترین سایت دوستیابی جهان مردونه سفید که استیناشو تا ارنج زده بودم باال کالجای مشکیمم پام بود من_من تیپ زدم؟مثه همیشه لباس پوشیدم که فسقلی بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان باخنده یکی زد پس کلم که خم شدم سمت جلو و گفت: اوال فسقلی خودتی.ا انقد خوشگلی هرچی میپوشی بهت میاد. درحالی که گردنمو ماساژ میدادم اخمی کردم و گفتم: نه به زدنت نه به تعریف کردنت تعادل نداری خواهر من؟ خواست جوابمو بده که در باز شد و قوم عجوج مجوج ریختن تو سایت دوستیابی بین المللی رایگان و بابا رفته بودن استقبال بعد از سالم و احوال پرسی رفتیم نشستیم دور هم دیگه طبق معمول سایت دوستیابی خارج از کشور جمع شدن یه طرف هیراد نشست