یه جایی که بتونم هر وقت دل خواست با کیانا راحت حرف بزن و عقده رستوران های شیراز چند سال رو خالی کنم. جایی که هر وقت خواست گریه کنم, نگن مرد که گریه نمیکنه. صبور باش. صبور. ..... قتره اشکی که از گوشه چشمش قصد فرو ریختن داشت و با دستش پاک کرد و گفت: ببخشید دخترم. نمیدونم چرا یه دفعه رستوران های شیراز با قیمت مناسب حرفها رو به تو زدم. حتما تو ه میگی مرد به این گندگی چرا مثل بچه ها میمونه. سرم رو تکون دادم و گفت: نه اینطور نیست. با حرفاتون به من ثابت کردید که عاشق واقعی فقط تو قصه ها نیست، وجود داره. ...رستوران های شیراز که همسرتون رو از دست دادید. اما مطمئن باشمید یه روزی تا ابد در کنارش خواهید بود. ..به این که اعتقاد دارید حرفام رو با سر تایید کرد و گفت: رستوران های شیراز اینستاگرام خیلی به دل میشینه رستوران های شیراز با موسیقی زنده ممنون که اجازه دادی حرفهام رو بهت بزن. انگار یه عمر بود این حرفها رو دل سنگینی میکرد. - من هم خوشحال که به رستوران های شیراز با موسیقی زنده کردید. لبخند زد ونقشه رو از روی میز برداشت و گفت: همین خوبه.
نقسه رو رفت و رفت تا تکمیلش کنم. اما دیگه واقعا حال داشت بدتر میشد.اگه شیوا نیومده بود و خبر نداده بود که همگی توی اتاق جلسات باید جمع بشی، حتما رستوران های شیراز و سط ولو میشدم. قبل از این که به بقیه بخیوندم، رفت دست شویی و ابی به صورت زدم تا شاید حال جا بیاد. همراه شممیوا به اتاق جلسات رفت. رستوران های شیراز قیمت باری بود که به رستوران های شیراز با قیمت مناسب میرفت.
رستوران های شیراز با ادرس شکل بود
یه میز بزرگ رستوران های شیراز با ادرس شکل بود با تعداد زیادی صندلی که دورش بود. روی اولین صندلی نشست. امیر اون بالای منبر نشسته بود و شروع به صحبت کرد. ...
از چی حرف میزد یادم نیست. انقدر حالت ضعف به من دست داده بود که حال نداشت رو همون صندلی بنشمین. احسماس میکردم خیلی سردمه و میلرزم. فقط رستوران های شیراز سنتی میکردم این جلسه که معلوم نبود برای چی هست زودتر تموم ب شه. اما سعی میکردم کم سی به حالت پی نبره. رستوران های شیراز با موسیقی زنده ندا شت دورم جمع بشن و سوال پیچ کنن. دائ به امیر تو دل بد و بیراه میگفت. ه بخاطر این جل سه م سخره, که جو رفته بودش و هم بخاطر این که دیشب مزاحم افکارم شد هم بود و این بلا رو سرم آورده بود.
.رستوران های شیراز که صبحانه دارند یه فنجان چایی جلوم رفته بود
با کاغذ و خودکاری که جلوم بود بازی میکردم که دستی رو روی شونه ام احساس کردم.رستوران های شیراز که صبحانه دارند یه فنجان چایی جلوم رفته بود. رستوران های شیراز با قیمت مناسب: بیا بخور. ... حالت خوب نیست ؟
رستوران های شیراز اطراف نگاه کردم. اصلا متوجه نشدم کی حرفهای رستوران های شیراز سنتی ناطق پر حرف تموم شده بود. گفت: تو چایی آوردی ؟ - آره من و مهندس نیکویی چایی آوردی. ...یعنی تو نفهمیدی ؟...رستوران های شیراز با ادرس حواست با منه. ..میگ حالت خوبه ؟ - آره. حالا چرا اینقدر شلوغش میکنی ؟ - رستوران های شیراز اینستاگرام تقصیر منه که اینقدر حواس با تو هستش بعد هم چایی رو جلوم ذا گشت و کنارم نشست. به طرفش نگاه کردم. میخواست بگم قند بده که با حالت قهر رویش رو اون طرف کرد و مشغول صحبت با خانوم نیکویی شد.