..از بهترین برنامه دوستیابی رایگان خواستم که بریم اونجا. اونم ماشینو پارک کرد و پیاده شدیمو بازوشو تو دستم گرفتم و شروع کردیم به قدم زدن...یهو دلم یه چیزی خواست، چشامو ریز کردم و لبامم غنچه و برگشتم به تیام نگا کردمو گفتم: میگم... بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایرانی با دیدن قیافم، زد زیر خنده و گفت: چی میگی خانوم کوچولو؟ با قیافه ی مظلومو یه َ نمه اخم از کوچولویی که بهم نسبت داده بود گفتم: من... تیام: تو؟؟ -خب من... بهترین برنامه دوستیابی رایگان: خب تو؟؟ -عه...من بهترین نرم افزار دوست یابی رایگان: عه...تو؟؟
خندیدمو یه مشت زدم به بازوشو از اخر گفتم: من بستنی میخوام! بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایرانی: خب بخر! -عه دستت درد نکنه، پس شوهر کردم واسه چی؟ بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان: شوهر کردی واست بستنی بخری؟ تیام: مرسی که زودتر با حقایق رو به روم کردی...فردا، محضر، طلاقپس چی؟ لبامو جمع کردمو گفتم: دلت میاد؟ بهترین برنامه های دوستیابی رایگان موشکافانه نگام کرد و گفت: معلومه که نه خوشگلم بعدم به نیمکته پشت سرم اشاره کرد و گفت: بشین تا برگردم و سه سوته دور شد. وقتی برگشت دو تا بستنی قیفی بلنده شکلاتی-وانیلی خریده بود. از دستش گرفتمو با لذت شروع به خوردن کردم...وسطاش که رسید، دیدم که واقعا جا ندارم.
بهترین برنامه های دوستیابی رایگان: آررهنه!
برگشتم سمت بهترین برنامه دوستیابی رایگان که دیدم دست به سینه داره منو نگا میکنه!! با تعجب به دست خالیش نگا کردمو گفتم: خوردیش؟ تیام: هوم بهترین برنامه های دوستیابی رایگان: آررهنه! بعدم بستنیمو از دستم قاپیدو و شروع به خوردنش کرد...خندیدمو بهش زل زدم...بعد تموم شدن بستنی، بلند شدیمو یکم دیگه قدم زدیمو بعد سوار ماشین شدیمو راه افتادیم به طرف خونه. بالاخره روزمراسم ارتقا درجه رسید... صبح زود، منو بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایران هر دو پاشدیمو صبحانه خوردیمو بعد هر دو با لباسای از خونه خارج شدیم.
من تا حالا بهترین برنامه دوستیابی رایگان تو این لباس ندیده بودم ولی خیلی بهش میومد، قربونش برم هر چی میپوشید بهش میومد...سوار ماشین شدیمو روند به سمت اداره.وقتی رسیدیم، ماشینو پارک کرد و پیاده شدیم رفتیم داخل...اول از همه ارسلان اومد جلو و گفت: به به زوج خوشبخت ما چطورن؟ بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایرانی: قربون تو سلام، مرسی ماام خوبیم... ارسلان خندید و گفت: سلام گ رسید و زد رو شونه ی بهترین برنامه های دوستیابی رایگان رو به من گفت: سلام دخترم...حواست که به گل پسره ما هست؟ -سلام ، مثله اینکه ایشون باید حواسش به ما باشه هااا نه من حواسم به ایشون...شوهر کردم، زن که نگرفتم!! همه زدن زیر خنده که گفت: هنوز از شیطونیات کم نشده دختر...به قول خودت شوهر کردی، بزرگ شو خندیدمو احترام گذاشتمو گفتم: چشم بعد از اون همه به محوطه ی بیرونی اداره که مخصوص مراسمای از جمله ارتقای درجه بود رفتیم.
بهترین نرم افزار دوست یابی رایگان اومد کنارمو دستم و گرفت
بهترین نرم افزار دوست یابی رایگان اومد کنارمو دستم و گرفت و فشرد و منم متقابلا بهش لبخند زدم...بعد از خوندنه سرود ملی و رزمایش، اول از همه اومد پیش منو بهترین برنامه دوستیابی رایگان و یکی یه دونه ستاره بهمون اضافه شد. از خوشحالی از از پا نمیشناختم...اینم از ارتقا.بالاخره بعد تموم شدن مراسم و خدافظی، از اداره خارج شدیمو سوار ماشین شدیمو راه افتادیم که بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایران گفت: عزیزم ببرمت خونه؟چون من باید برگردم اداره بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایرانی: چشمخب...نه بذارم خونه مامانم راه افتاد به سمت خونه و تو راه حرفی بینمون رد و بدل نشد وقتی رسیدیم، خواستم پیاده شم که یه فکر شیطانی تو سرم اومد...رو بهش گفتم: خب من میرم پس، بهم زنگ بزن کارت تموم شد.
بهترین نرم افزار دوست یابی رایگان: اوکی...به سلامت خانومم لبخند زدمو اومدم پیاده شم که دوباره برگشتمو گفتم: راستی... تیام سوالی نگام کرد که رفتم جلو و گونشو بوسیدمو خواستم پیاده شم، که فهمید و تو بغلش نگهم داشت!!! سرمو آورد بالا و گفت: کجا؟عمرا بذارم بری بهترین برنامه دوست یابی در ایران رایگان: اها تو خیابون میچسبی بوسم میکنی که زشت نیستعه بهترین برنامه دوستیابی رایگان ایران...نکن زشته تو خیابون تیام: بالاخرهاون از لپت بود بعدم لبامو با لباش قفل کرد و مشغول بوسیدن شد و بعد چند دقیقه کشید کنار...هر دو نفس نفس میزدیم که بهش لبخند زدمو از ماشین پیاده شدم...میدونم یکم دیگه میموندم، راضی نمیشد و راشو کج میکرد خونه!!