ولی دیگه میبینم جایی توی این شرکت برای من نیست! -بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی وایسا! چی میگی تو خواهر من؟ مگه من چیزی بهت گفتم؟ فقط گفتم در بزن و بیا توی اتاقم، همین! بعدشم چه کمکی؟ مگه مشکلی اینجا پیش اومده؟! -ببخشید تقصیر من بود در نزدم! به عقب برگشتم و ادامه دادم: -بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی، داداش من عاشق دختر عموی هفت خط شما شده! هر سه تاشون با تعجب نگاهم کردن. -چیه؟ نکنه شما هم خبر نداری اهورا خان؟! اهورا: از چی خبر ندارم؟! به آنیتا اشاره کردم: -از اینکه دختر عموی عزیزت داره بر علیه این شرکت کار میکنه! رنگ از صورت آنیتا پرید. بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی و اهورا هم زمان گفتن: -چی؟! -بله؛ امروز خودم شخصا رفتم اتاق ایشون؛ برای اینکه ازشون برای داداشم خواستگاری کنم. حال دوستم پری بد شد و باهم رفتیم سرویس و من موقع برگشتن. هرچی شنیده بودم و بهشون گفتم. باهر کلمه من رنگ صورت جدیدترین برنامه چت و دوستیابی به سفیدی میزد و صورت هیراد و اهورا از خشم سرخ میشد! آنیتا: دروغه. ..م...من این حرفا رو. ..ن...نزدم -چیه زرنگ خانوم؟
لکنت زبون گرفتی؟ اولش میخواستم مخفی کنم و خودم دستت رو برای همه رو کنم؛ ولی با پر رویی که ازت توی اتاق داداشم دیدم فهمیدم یکم دیرتر بجنبم همه چی رو بر باد دادی و رفته، ای هیراد ساده! برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان: امکان نداره! آنیتا بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی چی میگه؟ آنیتا:
بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران من این حرفها رو نزدم
به جون بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران من این حرفها رو نزدم، از خودش در میاره! اون اصال راضی به ازدواج ما باهم نیست. -اگه راضی نبودم چرا خودم اومدم اتاقت و نظرت رو خواستم؟! آنیتا: همهش برای صحنه سازی بوده که کسی بهت شک نکنه!
برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان: بس کن آنیتا، همه حرفای ترالن درسته!
برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان: بس کن آنیتا، همه حرفای ترالن درسته! منم یه بار که اومده بودم خونهتون حرفات رو با عمو شنیدم؛ برای همینم بود که هی بهم اصرار میکردی باهام بیای شرکت هیراد! عمو چشم دیدن پیشرفت یه شرکت دیگه رو نداره. هرچهقدر هم مال و اموال داشته باشه بازم چشمش دنبال مال و اموال این و اونه؛ برای همین همه خرابکاریهایی که کردی رو پید اکردم و داشتم با خودم میآوردمشون که به هیراد نشون بدم که دیدم جدیدترین برنامه چت و دوستیابی قبل من اومده و از ماجرا خبر داره. دیگه نمیتونی انکار کنی! آنیتا: آره. ..من بودم! همه این خرابکاریها تقصیر منه، میخواستم شرکت این برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان رو ورشکست کنم تا بابام خوشحال بشه. این فسقله جوجه کیه که بتونه از بابای باتجربه من جلوتر بزنه؟
من این اجازه رو نمیدم؛ برای همین اومدم تا همه چی رو خراب کنم! توهم دوست هیراد بودی و بهترین وسیله من برای نزدیک شدن به بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی. .. این پسر احمق هم عاشقم شد و کار رو برام آسونتر کرد. بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران با صدای بغض گرفته گفت: -ولی من دوست داشتم آنیتا! از وقتی که باهات آشنا شدم محبتت تو دلم جا کرده بود؛ فقط به خاطر بابات باهام اینکار رو کردی؟ جدیدترین برنامه چت و دوستیابی: هه! دوست داشتن؟! من خواستگارای بهتر از تو داشتم؛ ولی یه تف هم به صورتشون ننداختم. تو فکر کردی کی هستی؟ الیق واکس زدن کفش منم نیستی؛ چه برسه عشقم باشی! هوی! حد خودت رو بدون. اجازه نمیدم با حرفات به داداش من توهین کنی، تو کی هستی؟ هان؟
دختر یه آدم ربا خوار، رشوه بده، کالهبردار، شیاد، دروغگو، ظالم، بازم بگم یا بسه برات؟ با این شخصیت پدرت، با این فرهنگ خانوادت که دختری مثل تو تربیت کرده و تحویل جامعه داده بازم خودت رو جدیدترین برنامه چت و دوستیابی از همه میدونی؟ بذار بگم نه تنها بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی از سرتم زیادی بود؛ بلکه تو الیق کنیز بهترین اپلیکیشن های دوستیابی جهانی بودنم نیستی چه برسه به معشوقهاش! داداش من پاکه، صاف و سادهاس! فکر کرده دخترایی مثل امثال تو هم صاف و سادهان؛ ولی خوب شد فهمید که اشتباه کرده! آنیتا: حساب تو یکی رو خوب میرسم!