ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رویا دوران
رویا دوران
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
24 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهران
مهران
49 ساله از شهریار
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
25 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
37 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سارا
سارا
37 ساله از یزد
تصویر پروفایل محمد
محمد
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسام
حسام
31 ساله از تبریز
تصویر پروفایل امید
امید
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل مانا
مانا
27 ساله از کرج
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از قم
تصویر پروفایل سمانه
سمانه
31 ساله از اصفهان

بلیط چارتر نوروزی

بلیط چارتر هواپیما چیه که اینجوری بلیط چارتری تهران استانبول رو اسیر خودش میکنه؟ اژین آهسته از من جدا شد و از اتاق بیرون رفت و من همانجا روی زمین نشستم.

بلیط چارتر نوروزی - بلیط


بلیط چارتر نوروز

بلیط چارتر اونجاست؟ آره اینجاست، این پسر آخرش من رو کلافه میکنه. هرموقع با مامانم جرو بحثش میشه میاد اینجا! به اژین نگاه کردم و گفتم: باشه پس از طرف من بهش بگو آهو گفت شرمنده که طراحیت رو کامل نکردم! شیرین خندید. ولش کن بابا، فدا سرت! ولی اگه چیزی شده بهم بگو! نه چیزی نیست، بلیط چارتر استانبول به تهران برم دیگه خدافظ. خدافظ عزیزم.

بلیط چارتر نفس راحتی کشید و یکباره من رو در آغوشش کشید. با ترس خواستم از بغلش بیرون بیام که این اجازه رو بهم نداد و محکمتر کمرم رو چسبید. اژین ولم کن! هیس... همینجوری بمون! بلیط چارتر تهران استانبول نمیخوام تو بغل یه آدم شکاک که از قضا با منم نسبتی نداره و با این کاراش اذیتم میکنه و منم از ترس اینکه خانوادم بفهمن چه غلطی کردم هیچی نمیگم پروتر میشه باشم. ولم کن!

ولی اژین ولم نکرد و سرش رو روی شانه م گذاشت که یکباره لال شدم. عقلم التماس میکرد خودم رو از آغوش بلیط چارتر جدا کنم و قلبم خودش رو به در و دیوار میزد و میگفت گناه که نیست، اون نامزدته! چی میشه اگه بوی ادکلنش رو بیشتر استشمام کنی؟

بلیط چارتری تهران استانبول رو اسیر خودش میکنه؟

اصلا بوی بلیط چارتر هواپیما چیه که اینجوری بلیط چارتری تهران استانبول رو اسیر خودش میکنه؟ اژین آهسته از من جدا شد و از اتاق بیرون رفت و من همانجا روی زمین نشستم. بعد یه ربع از جام بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم که بلیط چارتر چیست رو دیدم که حاضر و آماده بود. با تعجب پرسیدم: جایی میخوای بری مادرجون؟

بلیط چارتر استانبول به تهران عروس خوشگلم، پدرشوهرت تنها مونده تو خونه و دلم نمیاد تنهاش بذا رم. خب مگه بلیط چارتر تهران استانبول با شما توی یه ساختمون نیست، پس یکم دیگه بمونید شما که تهران رو نگشتین هنوز! بمونه دفعه بعد. صدای بلیط چارتر اومد: دایه آهو راست میگه، چند روزی بمون بعد برو. نه پسرم، بازم میام ولی الان باید برم. و بعد به سمت اتاق بلیط چارتر استانبول به تهران نگاه کرد و سمت من آمد.

بو*س*های روی گونم زد و دستام رو بین دستهای چروکیدش گرفت. ازت به عنوان یه مادر میخوام که مواظب بلیط چارتر هواپیما باشی و تنهاش نذاری. لبخندی زدم و گفتم: چشم. من چشم الکی نمیخوام،

بلیط چارتر کیش واقعا دوست داره

چشم واقعی میخوام. نمیدونم بلیط چارتر کیش واقعا دوست داره یا نه چون، من پسرم رو بزرگ کردم و با گذشتهای که داره نمیدونم بلیط چارتری تهران استانبول میخوادت یا نه، ولی این رو خوب میدونم که براش عزیزی. پس جوری بلیط چارتر استانبول به تهران رو بساز که دفعه بعد که اومدم ببینم دیگه بلیط چارتر کیش نیستی بلکه پوست و استخوان پسرم شدی! به پدرتم گفتم، نمیذاریم زیاد نامزد بمونید چند ماه دیگه عروسیتون هم میگیریم ستون خونه بلیط چارتر هواپیما میشی و من میدونم که تو پسرم رو هیچوقت ول نمیکنی. سرم رو پایین انداختم و خواستم بپرسم چه گذشتهای که صدای قدمهای اژین رو شنیدم

مطالب مشابه