گیره ولی همین که ازدواج کردی نمیپرسه کجایی! من گفتم بیای که ببینیم ساختمون اژین کجاست؟ چند خوابهست؟ بلیط چارتر تهران استانبول چنده؟ دستام رو بالا بردم: بلیط چارتر تهران استانبول ارزان قیمت یه نفس بگیر بلیط چارتر تهران استانبول علی بابا. خب راست میگم دیگه، بابا دنبال وام و نمیدونم چیه و ما دنبال خرید جهاز. چشام رو باریک کردم: تو یه روز شما دنبال جهیزیهاید؟
چی فکر کردی پس، آره دیگه! چون زودی عروسیته و باید همهچی آماده بشه. آها باشه. از جام بلند شدم و گفتم: من میرم یکم بخوابم، بلند شدم بهتون میگم. و بدون توجه به اعتراض بلیط چارتر تهران استانبول بلیط چارتر تهران استانبول ارزان قیمت بابا و مامانم به اتاقم رفتم. هیچجا اتاق خود آدم نمیشه، بلیط چارتر تهران استانبول آنیل پرواز و بلیط چارتر تهران استانبول هم یه جوری مشتاق تعریف از خونه و بلیط چارتر تهران استانبول ارزان که اصلا متوجه صدای گرفته من نشدن و نپرسیدن صدات چی شده. لباسام رو از تنم کندم و یه دوش آب گرم گرفتم و بعدشم زیر پتوم خزیدم و چشام گرم شد. وقتی چشم باز کردم موقع شام شده بود و صبا داشت بیدارم میکرد. پاشو خابالو، ساعت خواب! خمیازهای کشیدم. ساعت چنده مگه؟
بلیط چارتر تهران استانبول آنیل پرواز گفت بیدارت نکنم
یازده شب. روی جام سیخ نشستم که صبا ترسید. چته تو؟ پس چرا بیدارم نکردین؟ بلیط چارتر تهران استانبول آنیل پرواز گفت بیدارت نکنم خب داشتن میرفتن عیادت دوست بابا گفت بذارم استراحت کنی! چند سرفه کردم و گلوم بدجور سوخت. بلیط چارتر تهران استانبول علی بابا دستش رو روی پیشونیم گذاشت و گفت: وا، آهو تو چت شده؟ سرت داغه دختر! چیزی نیست، خوبم! از جام بلند شدم و دست و صورتم رو شستم و رو به بلیط چارتر تهران استانبول گفتم: شام خوردی؟ نه تخمه و میوه خورده بودم میل نداشتم بریم گرم کنم دوتایی بخوریم. و بعد با هم به آشپزخونه رفتیم. غذا کوکو بود و منم گشنه، ولی چند لقمه بیشتر نتونستم بخورم چون مزهای حس نمیکردم و گلوم هم میسوخت.
بلیط چارتر تهران استانبول ارزان قیمت آقا حامد یکم انگار عادت کرده!
بعد قرصی که خوردم جلوی تلویزیون نشستم و بلیط چارتر تهران استانبول علی بابا فیلم جدیدی رو که دانلود کرده بود رو گذاشت تا ببینیم. میگم بلیط چارتر تهران استانبول ارزان قیمت آقا حامد یکم انگار عادت کرده! به چی؟ خیاری پوست کندم: به موندنت اینجا دیگه اوایل گیر دادنش زیادی بود و نمیذاشت که بمونی. بلیط چارتر تهران استانبول به من نگاه کرد و انگار خاطرههای صورت کبودش براش یادآوری شده بود. آره یکم اخلاقش بهتر شده، ولی آهو نمیدونم چرا به بلیط چارتر تهران استانبول آنیل پرواز مشکوکم! خیار رو نمک زدم و یه تکهش رو توی دهانم گذاشتم: چرا چیزی دیدی ازش؟
نه ولی همین که زیاد من رو میاره میذاره اینجا، و به قول تو گیر نمیده، مشکوکه! بلند خندیدم: بلیط چارتر تهران استانبول ارزان قیمت یه بارم گیر نمیده و زندگی به کام تو هست، میگی یه چیزیش شده؟ عجبا! نه آهو، یه چیز یش هست. خودش میگه میخوای بلیط چارتر تهران استانبول ارزان بمونی چند روزی؟ از حامد بعیده. دیوونهای صبا! میترسم بلیط چارتر از تهران به استانبول اگه یه بچه داشتم اینقدر نمیترسیدم یه جوری دلهره دارم.