اژین به زنگ گوشیم که هی پشت سرهم زنگ میخورد توجهی نداشتم و نمیدونم چرا حس میکردم در حال خفه شدنم. حس میکردم به طناز خ**یا*نت کردم، در حالی که بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت وجود نداشت!
پس این همه درد و بلاتکلیفی از چی بود؟ وقتی اسم بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت روی صفحه موبایلم افتاد اینبار جواب دادم که با صدای حرص داری گفت: کجایی تو خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت دارم میرم خونه، چطور؟ آوات نفس عمیقی کشید و با صدایی که دورگه شده بود گفت: کجا غیبت زد یهو؟ آهو یه ساعت منتظر تو بود! صدام از بغضی که توی گلوم سنگینی میکرد دورگه شده بود و نمیتونستم حرف بزنم. الو اژین میشنوی صدام رو؟ آره، برادر من میشنوم. یه کار واجب پیش اومد برام الانم باید برم. بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت....
بدون توجه به آوات تلفن رو قطع کردم و با رسیدن به مقصد ترمز گرفتم. از ماشین پیاده شدم و دستمو زیر گلوم فشار میدادم و دوست نداشتم زنده بمونم. زانوهام طاقتشون رو از دست دادن و روی زمین سقوط کردم و فقط رو صدا زدم
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت با اجبار بلندم کرد
آهو صبح خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت با اجبار بلندم کرد و هی میگفت که حاضر بشم، از این قسمت عروسی که باید از خوابم بزنم و به آرایشگاه برم بیزارم، ولی چه میشه کرد. بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت چسبیده بودن به هم و آرایش صورتم کلا ریخته بود و صورتم اونقدری ترسناک شده بود که خودم از خودم خوف میکردم. خرید بلیط هواپیما خارجی رو شستم و حاضر شدم، سپس به همراه صبا به آرایشگاه رفتیم. امروز لباس سفید میپوشیدم و به قول معروف داشتم عروس میشدم. آرایشگر از این فضولها بود و دوست داشت عکس داماد رو ببینه و صبا هم با افتخار داشت تاریخچه زندگی اژین رو میگفت و آرایشگر با دیدن عکس بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت به به چه چهش سالن رو برداشته بود.
با حرص و عصبانیت به صبا نگاه کردم که صبا انگار نه انگار! آرایشگره که اسمش هایده بود سمتم اومد و همان طور که داشت کارش رو شروع میکرد گفت: دست راستت رو سر دختر من! نامزدت یه پارچه ماهه! دهنم از حیرت وا موند و دوست داشتم با ناخونهام چشمهای آرایشگره رو در بیارم، زنیکه بی شخصیت!
خواستم در جواب تعریفش لبخند بزنم که فکر کنم شبیه این بلیط هواپیمای خارجی ارزان قیمت شدم که آرایشگر با چشمهای پر از سوال نگام کرد. ولی من زود خودم رو زدم به بی خیالی و چشمام رو بستم و صدای هایده رو شنیدم که گفت: بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت حیف دوماد! نایلون صندلی که روی اون نشسته بودم رو با حرص مچاله کردم و به خودم میگفتم:
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت آروم باش!
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت آروم باش! آروم! نمیدونم چقدر زمان برد که چشمام رو برای گذاشتن پلک مصنوعی باز کردم و دوباره بستم. با پوشیدن لباس عروس، شینیون موهام کاملا آماده بودم. با شنیدن صدای یکی از شاگردهای هایده که میگفت خرید بلیط هواپیما خارجی اومده از جام بلند شدم و سمت در رفتم. با باز کردن در صبا کل کشید و همه دست زدن. اژین امروز کت شلوار سفیدی با پیراهن سیاه پوشیده بود