با پسرها یک کلاس مشترک داشته باشمی. هرچند برام پر اهمیت نبود اما بلاخره ی دنیای دیگه بود. هواپيمايي امارات چقدر زود میگذاره. حالا که ترم آخر هست و امسال لیسانس میگیرم، میبینم چقدر دل برای روزهای اول تنگ شده. اون شیطنتها و بچه بازیها. چقدر با این هواپیمایی امارات در اصفهان پسر ها رو سر کار گذاشتیم. البته بیشتر شیرین چون من که به بداخلاق معروف بودم کسی جرات نمیکرد به پرو پام بپیچه. یکیشون از اون خواستگارهای دلخسته من بود.هر دفعه خانوادش رو میفرسممتاد جواب من نه بود. نه تنها هواپیمایی امارات در تهران جواب بقیه خواستگارهام هم منفی بود.
هم بدل نمینشستن، هم قصد ازدواج نداشتم. بعضیها شون انقدر خوب بودن چه از نظر مالی چه از نظر ظاهری که دیگه نمیدونستم چه بهانه ای بیارم. آقام سخت نمیگرفت. آقام تاجر فرش بود تو هواپيمايي امارات تهران نمایشگاه فرش دا شت.میگفت هر وقت خودت آمادگی دا شتی ازدواج کن، بقول هواپیمایی امارات در تهران تلفن دختر زیبایی چون من همیشه خواستگار داره
مادرم مخالف هواپيمايي امارات دفتر تهران بود
اما مادرم مخالف هواپيمايي امارات دفتر تهران بود و میگفت: معلوم نیست این مستانه به کی رفته که اینقدر یکدنده و لجبازه. حالا فکر کرده چنتا خواستگار پیدا شده همیشه همینطوره.
خبر نداره اگه بدون ملاحظه هواپیمایی امارات در اصفهان امارات خواستگار ها رو رد میکنه لقد به بخت خودش میزنه. از کجا معلوم یه روزی دوباره خواستگار خوب پیدا بشه. منظور مادرم رو خوب میفهمیدم. منظورش به پسر خاله هواپیمایی امارات تلفن بود.از هواپیمایی امارات در تهران دیپلم گرفتم خال موضوع خواستگاری رو پیش میکشید. اما هر دفعه من نه میگفتم. بلاخره هم خاله برای هواپیمایی امارات تست کرونا صنم دختر همسایه خودشون رو خاستگاری کرد.
هواپیمایی امارات تلفن وقتی فهمید ال شنگه ای بپا کرد
هواپیمایی امارات تلفن وقتی فهمید ال شنگه ای بپا کرد که نگو.حتی تا روز بله برون حاضر نشد، با صنم حرف بزنه. اما خوب وقتی مخالفت سخت من رو دید مجبور شد با این ازدواج کنار بیاد. هیچ وقت روز هواپیمایی امارات در اصفهان رو یادم نمیره همچین با حسرت من رو نگاه میکرد که حتی صنم هم متوجه شد.هواپیمایی امارات در تهران از این که صنم دختر فهمیده ای بود به روی خودش نیاورد
من هم برای این که خیال هر دوتاشون راحت بشه برای تبریک پیششون رفتم و رو به صنم گفت: صنم جان، جون هواپیمایی امارات تست کرونا و جون این داداشون. من فقط همین یه داداش رو دارم که میسپرمش به تو. هواپيمايي امارات که هیچ کس مثل تو نمیتونه زنداداش خوبی برام باشه. بعد هم رو به کیوان گفت: انشااله مبارکتون باشه، خیلی بهم میاین. کیوان لبخند تلخی زد و گفت: امیدوارم کسی که واقعا هواپیمایی امارات تست کرونا تو رو داره دلت رو بدست بیاره از حالا نگران خواهرت هستی.حالا حالا هواپیمایی امارات در اصفهان خیلی مونده کسی بتونه جایی تو قلب من پیدا کنه. پوزخندی زدو گفت: هواپيمايي امارات دفتر تهران تو قلب تو رخنه کردن کار مشکلیه. دیگه جایز ندیدم