نفس راحتی کشیدم. صبا وارد خونه شد و با بلیط ارزان هواپیما wego خونه تمیز تحسینم کرد و هی میگفت که خونه رو تمیز نگه داشتی و نمیدونست کارگر تمیز کرده. بعد عوض کردن لباسهاش سراغ اژین رو گرفت که گفتم کار داشت و بیرونه و صبا چیز دیگهای نپرسید. بلیط هواپیما ارزان خارجی دست به کار شد و برای شام قرمه سبزی پخت و رو به من گفت: آهو، زنگ بزن به آقا wego ir بگو برای شام منتظریم. خواهر من اژین رو میخوای چیکار اخه؟ من میخوام با خواهرم چند ساعت خلوت کنم. خب باشه، بلیط ارزان هواپیما wego که نمیمونه میره دیگه!
زیر ل**ب غر زدم: اه! چیزی گفتی؟ نه، الان بهش زنگ میزنم. سمت موبایلم رفتم و بهش زنگ زدم که رد تماس داد و من بخاطر این کارش دوست داشتم خودم رو خفه کنم. چی شد خرید ارزان بلیط هواپیما زنگ زدی؟ آره گفت نمیاد! wego ir چه بد! و من چیز دیگهای نگفتم. صبا وقتی کار آشپزیش تموم شد با ذوق سمت کیفش رفت و گفت: حدس بزن چی آوردم!
بلیط هواپیما ارزان خارجی با همین جمله کنجکاوی من رو تحریک کرده بود
بلیط هواپیما ارزان خارجی با همین جمله کنجکاوی من رو تحریک کرده بود که گفتم: یه چیز خوشمزه! بلند خندید و فلش رو توی دستش تکون داد. خیر، فیلم عروسیم رو آوردم!
با چشمهای گرد شده گفتم: نه! آره. به حق چیزای ندیده، اون مادر شوهر سلیطهت میگفت که ما رسم نداریم بذاریم فیلم عروسی رو فامیل عروس ببینه! فلش رو اون روز نمیدونم چی شد به خودم داد، انگار همشون سرشون به سنگ خورده، مهربونتر شدن. . و بلیط ارزان هواپیما wego با ذوق فیلم عروسی که بعد چند سال میخواستم ببینم رو پلی کرد و هردو جلوی تلویزیون نشستیم و مشغول دیدن فیلم شدیم. من چقدر فرق کرده بودم توی چند سال، واقعا قیافم بهتر از چند سال پیش شده بود
خرید ارزان بلیط هواپیما چقدر بد بودم
خرید ارزان بلیط هواپیما چقدر بد بودم من. توی فیلم مادرشوهر صبا چنان با عشوه میرقصید که wego ir رو درمیآوردم و میخندیدم و الکی خوش بودیم. شاممون رو بدون اینکه سفره پهن کنیم توی بشقاب ریختیم و جلوی تلویزیون خوردیم و انتهای فیلم عروسی بودیم که زنگ واحد به صدا در اومد.وقتی بلند شدم که برم در رو باز کنم صبا به سرعت شالش رو سرش کرد و فیلمم عوض کرد.
با باز کردن در اژین رو دیدم که وارد خونه شد و مشغول احوالپرسی با بلیط ارزان هواپیما wego شد. بدون اینکه به من توجهی داشته باشه برگهایی که توی دستش رو روی میز گذاشت و رو به wego ir گفت: ببخشید که مزاحم شدم، ساعت اومدنت رو نمیدونستم گفتم شاید بلیط هواپیما ارزان خارجی تنها بمونه. صبا با تعجب به من نگاه کرد که برای ماستمالی کردن حرف یکم پیشم گفتم: وا، من که بهت زنگ زدم گفتم خرید ارزان بلیط هواپیما اومده بیا واسه شام، حواست کجاست؟ اژین سمت من چرخید و با اخم وحشتناکی و صدایی که به زور ریلکسش کرده بود گفت: عزیزم گفتی برای شام بیام، نگفتی صبا خانوم اومده.