اژین و درد، میشنوی چی میگم؟ میگم نمیشه! تا اینجاش اومدی، بقیهش هم میری. بلیط ارزان هواپیما چارتر روز گذشت از روز عقد، یه سال هم میگذره! و تو تا یک سال حرفی از طلاق و این جور کوفت و زهرماری نمیزنی، ملتفت شدی؟ و سمت در رفتم که بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 با عصبانیت گفت: من حق نداشتم حرفی از طلاق بزنم که زیر قولت نمیزدی! و بعد با نیشخند و صدای کلفت شده ادامه داد: بلیط ارزان هواپیما چارتر از جنس مونث بیزارم؛ اینجوری بیزار بودی؟ با صورت برزخی سمتش برگشتم. یه جوری میگی خط قرمز، که آدم فکر میکنه چه غلطی کرده!
واسه تو یه بلیط هواپیما ارزان چارتری بوده
بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 برافروختهتر شد و غرید: یه بو*س*ه بود دیگه؟ واسه تو یه بلیط هواپیما ارزان چارتری بوده... بلیط ارزان هواپیما تی چارتر ولی واسه من.... و اشکهایی که روی صورتش ریخت اجازه حرف زدن بهش نداد. حوصله شنیدن حرفهاش رو نداشتم، بخاطر همین همانطور که داشتم از اتاق بیرون میرفتم گفتم: قول میدم دیگه هیچ اشتباهی نکنم، خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر پیش خواهرت آبروداری کن. و سپس بیرون رفتم. دهنم رو کج کردم و اداش رو درآوردم. قول میدم، آبروداری کن! تو خیلی بیجا میکنی! و دوباره اشکهایم سرازیر شدن.
بلیط ارزان هواپیما چارتر بخت من رو با قلم سیاه نوشته که هر کاری میکنم این رنگ سیاه منفور از زندگیم دست نمیکشه. چه خیالاتی که نداشتم؛ آزادی و زندگی تنهایی ولی حالا حس میکنم بیشتر از خونه خودمون توی قفس گیر افتادم و پر و بالم شکسته.
از روی تخت بلند میشم و خودم رو توی حموم میاندازم. شیر آب رو باز میکنم و صورتم را بلیط ارزان هواپیما چارتر 724 میکشم روی بليط ارزان چارتري هواپيما را انقدر میشورم تا زمانی که حس سوزش رو حس میکنم و دست از لیف کشیدن برمیدارم. روی کاشیهای حمام میشینم و زیر آب گریه میکنم و هر چقدر میخوام صحنه دیشب رو فراموش کنم، ولی فراموش که نمیشه هیچ، تصاویر برام پررنگتر میشه و دیوونه ترم میکنه.
خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر رو تنم میکنم
بعد از اینکه یکم آرومتر شدم خرید بلیط ارزان هواپیما چارتر رو تنم میکنم و از حمام بیرون میرم و موهام رو سشوار میکشم. دستم رو دراز میکنم و موبایلم رو توی دستم میگیرم و شماره صبا رو میگیرم.
سلام خواهری! سلام و د رد، نمیگی من از نگرانی پس میفتم، کجایی تو آخه؟ ببخشید نفهمیدم زنگ زدی، بلیط هواپیما ارزان چارتری صبح گفت که.... بلیط ارزان هواپیما چارتر حرفم پرید: صبح گفته، تو لنگ ظهر به من زنگ زدی! صبا خب حموم بودم. صبا چنان سکوتی کرد که من از سکوتش ترسیدم. صبا، کجا رفتی؟ هیچ... هیچجا... همینجام... حالت خوبه؟ آره حالم خوبه. بليط ارزان چارتري هواپيما مشکلی نداری؟
توی آیینه با تعجب به خودم نگاه کردم. نه، چه مشکلی؟ صبا دوباره بعد از مکث کوتاهی گفت: خب... دیشب چیزی شده؟ با بلیط هواپیما ارزان چارتری گفتم: صبا باید چی بشه...؟ که یهو تازه دوهزاریم افتاد و لبم رو زیر دندون کشیدم و به خودم لعنت فرستادم. صبا، چی میگی تو؟ صبا که انگار صدای خجالت زدهم رو تشخیص داده بود گفت: خب، مگه چیزی.... با داد گفتم: خیر! صبا با خنده کنترل شدهاش گفت: باشه بلیط ارزان هواپیما تی چارتر اونم با اخلاق بگو دیگه!