مگه میذاری اخلاقی بمونه آخه خواهر من، سرصبحی چه چیزهایی که نمیگی! خب من چیکار کنم دیشب نامزدت یه جوری حرف زد امروزم خودت، بلیط ارزان هواپیما آی آر تور یهو اتصالی کرد دیگه! سر صبحی حالم رو گرفتی. حالا نمیخواد تریپ قهر برداری، من امروز شاید نه، ولی فردا صبح اونجام. بلیط ارزان هواپیما آی آر تور قیمت کارها رو راست و ریست کنیم. موهام رو با کش سرم بستم و روی تخت نشستم و گفتم: صبا، چرا با این همه عجله اخه! خب عزیزم حال پدربزرگ خوب نیست و خودش اصرار داره تو فامیل هر چی بلیط ارزان هواپیما آی آر تور راه بندازن که نکرده اگه فوت کنه دیگه همه معطل یک سال نباشن!
آی آر تور هواپیما خب چه عیبی داره
آی آر تور هواپیما خب چه عیبی داره، منتظر میمونیم! اولا یه زبونم لالی بگو... نمرده منتظرم میمونی؟ به خنگی خودم خندیدم. خب، ببخشید! بعدش هم برو به شاهرخ خان بگو یک سال منتظر میمونیم ببین واکنشش چیه؟ نفسم رو با حرص بیرون فرستادم. خب بابا! حرف حق تلخه دیگه بلیط ارزان هواپیما آی آر تور قیمت. من باید برم غذام رو اجاق گازه، فعلا خواهری. فعلا. از روی تخت بلند شدم و سمت کمد لباسم رفتم و خواستم لباسم رو عوض کنم که در اتاق با سرعت باز شد.
میگم بلیط ارزان هواپیما آی آر تور.... ولی با جیغی که من کشیدم اژین در رو بست و با یه ببخشید بیرون رفت. با حرص لباسام رو تنم کردم و با عصبانیت بیرون رفتم که دیدم اژین روی کاناپه نشسته و به من نگاه میکنه. به در اتاقم اشاره کردم. احیانا آی آر تور اتاق من رو با طویله اشتباه گرفتی؟ گفتم که ببخش.... میون حرفش پریدم ببخشید و کوفت. لطف میکنی برمیگردی خونهت، چون خواهرم امشب میاد و حضور تو لازم نیست، فهمیدی؟
بلیط ارزان هواپیما آی آر تور قیمت از جاش بلند شد
بلیط ارزان هواپیما آی آر تور قیمت از جاش بلند شد و همان طور که کتش رو برمیداشت گفت: خب بابا تو هم، گنجشک خودش چیه که کله پاچش چی باشه! چه خودتم میگیری؟ حس کردم از روی سرم بخار بلند میشه و در حال انفجارم ولی همین که خواستم دهنم رو باز کنم بلیط ارزان هواپیما آی آر تور با قدرت در خونه رو کوبید و بیرون رفت. چندتا نفس عمیق کشیدم تا به اعصابم مسلط بشم و سپس دوباره روی تختم دراز کشیدم و پتو رو دور خودم پیچیدم و توی فکر و خیالهام گم شدم. ضربان قلبم یه جوری میزد که حس میکردم قراره یه اتفاقی بیفته و میکردم اتفاق بدی نباشه! بلیط ارزان هواپیما آی آر تور قیمت بعد هم زنگ زدم و با مامانم یکم حرف زدم و حال بابابزررگم رو ازش پرسیدم و بهم گفت که بابام پول رو ریخته به حساب اژین برای خرید، من چقدر حرص خوردم که آی آر تور هواپیما همیشه مرد بودن رو بالاتر از زن بودن میدونه! آهنگ آرامی گذاشته بودم و گوش میدادم و هوا تاریک شده بود. با صدای زنگ در از زیر آی آر تور بیرون اومدم و در رو باز کردم و چهره خندون صبا رو دیدم که با خوشحالی بغلم کرد. و من انگار که از تنهایی دراومده باشم