ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رویا
رویا
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل سکینه
سکینه
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل سودابه
سودابه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل آریا
آریا
34 ساله از خارج از کشور
تصویر پروفایل علی
علی
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل حسین
حسین
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
37 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل سارا
سارا
41 ساله از تهران

برنامه دوستیابی جهانی در ایران

دراز بکش نمیفهمی مریضی؟ با صدای ضعیف و بیمارگونم جواب دادم: ...تیام! بهترین برنامه دوستیابی جهانی با شنیدن اسمه برنامه دوستیابی جهانی صورتشو جمع کرد

برنامه دوستیابی جهانی در ایران - دوستیابی


تصویر برنامه دوستیابی جهانی در ایران

و پیچوند...تفنگش افتاد رو زمین! سریع از رو تخت پریدم برنامه دوستیابی جهانی تفنگشو برداشتم و گرفتم سمتش که برنامه های دوستیابی جهانی گفت: طنین برو بیرون...بررووو هول شده بودم واسه همین با تته پته گفتم: بی..رون..نه..من..نمی..نمیرم برنامه دوستیابی جهانی رایگان: گفتم بروووو! با دادی که زد چشامو بستم و اومدم از کنارش رد شم که آراد از موقعیت استفاده کرد!

دوستیابی برنامه چت جهانی که از دستش افتاد

با لگد زد به پشت پای دوستیابی برنامه چت جهانی که از دستش افتاد...سریع پرید رو زمینو برداشت و بدون ثانیه ای مکث به طرف برنامه های دوستیابی جهانی کرد! با ُ بهت به تیام خیره شدم که دستشو گذاشت رو پهلوشو افتاد رو زمین...جیغ بلندی کشیدم و با عصبانیت به آراد کردم که همزمان با برنامه دوستیابی جهانی ا ریختن تو اتاق. برگشتم سمت برنامه دوستیابی جهانی رایگان...پیرهنش قرمز شده بود و از دستش که رو پهلوش بود خون میچکید...

رفتم کنارش و گفتم: تیام...برنامه های دوستیابی جهانی پاااشو! دستمو زیر سرش برده بودم و با داد اسمشو صدا میزدم! اشکام مجال نمیدادن، چشام تار شده بود و تصویر تیام و از پشت هاله ی اشک میدیدم! چون خیلی خون ازش رفته بود بیهوش شده بود...مدام تکونش میدادم و با داد و گریه صداش میزدم: دانلود برنامه دوست یابی جهانی پااااشو برنامه دوستیابی جهانی رایگان ...تیام، جون طنین بلند شو لعنتی پاشو بهت میگم گریه هام به زجه تبدیل شده بود که ارسلان اومد سمتم و گفت: طنین پاشو بلند شو بریم زیر بغلمو گرفت و به زور بلندم کرد، از اون طفرم دو تا با بلانکارد اومدن و برنامه دوستیابی جهانی و گذاشتن توشو بردن. بهترین برنامه دوستیابی جهانی از اون ساختمون کذایی خارجم کرد، یهو دیدم تار شد و چشام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم... چشامو که باز کردم نور سفیدی افتاد تو چشمم که اذیتم میکرد و باعث شد دستمو بذارم رو چشام بعد چند دقیقه که به نور محیط عادت کردم، دستمو از رو صورتم برداشتم و اطرافو با دقت نگاه کردم به نظر بیمارستان میرسید ولی من چرا اینجام؟

میخواستم از جام بلند شم که یه پرستار مانعم شد و به فرانسوی گفت: بخواب عزیزم نباید بلند شی ازش پرسیدم: من چرا اینجام؟ پرستار: از هوش رفته بودی که آوردنت اینجا مهلت پرسیدن سوال دیگه ای رو بهم نداد و اتاقو ترک کرد! داشتم اتفاقارو با خودم مرور میکردم که یهو یاد برنامه دوستیابی جهانی رایگان افتادم دانلود برنامه دوست یابی جهانی...تیر خورده بود! الان کجاس؟؟؟ با فکرش، دستمو تکیه گاهم کردمو اومدم که دوباره بلند شم که این بار صدای ارسلانو شنیدم: برنامه های دوستیابی جهانی: کجا میخوای بری؟؟دراز بکش نمیفهمی مریضی؟ با صدای ضعیف و بیمارگونم جواب دادم: ...تیام! بهترین برنامه دوستیابی جهانی با شنیدن اسمه برنامه دوستیابی جهانی صورتشو جمع کرد

بهترین برنامه های دوستیابی جهانی چیشد؟الان کجاس؟

بدون هیچ حرفی رفت کنار پنجره... با سختی خودمو بالا کشیدم و نشستم رو تخت و گفتم: تورو جواب بده، بهترین برنامه های دوستیابی جهانی چیشد؟الان کجاس؟

جوابی ازش نیومد تا بالاخره بعد چند دقیقه سکوتشو شکست و گفت: تیام...بهترین برنامه دوستیابی جهانی رفت تو کما، الانم تو بخش آی سیو عه! با شنیدم این حرف احساس کردم بدنم سست شد و رگام تو بدنم یخ بست! سرم گیج میرفت و هیچی از محیط اطراف نمیفهمیدم فقط تنها چیزی که حس میشد؛خیسی گونه هام بود. این دفعه تمام نیرومو ریختم تو پاهام و از تخت اومدم پایین که دوستیابی برنامه چت جهانی متوجم شد و اومد جلومو گرفت و گفت: کجا میری تو؟؟ دستشو پس زدم و اومدم از کنارش رد شم که بازومو کشید جیغ زدم: ولم کن، دستتو بکش میخوام برم پیش برنامه دوستیابی خارج از کشور! دیگه حرفی ازش نشنیدم، انگار ناراحت شده بود یا شایدم قانع شده بود...اما توجهی نکردم و از اتاق اومدم بیرون... به خودم نگاه کردم؛لباسای بیمارستان تنم بود

مطالب مشابه