نزدیکش شدم و حرکت مخصوص جستجوی همسریابی رو که معمولا روی شهریار انجام میدادم و رو جستجوی همسریابی اغازنو پیاده کردم. از پشت پریدم بالاش. پاهامو دور کمرش حلقه کردم شروع کردم به مشت زدن تو کلش. موهاشو میکشیدم که دادش در اومد. یهو صدای اشنایی به گوشم خورد جستجوی همسریابی؟؟! با صدایی که اومد منو جستجوی همسریابی اغازنو سرمون رو اوردیم بالا.. اینکه سارگله. اخ جون جستجوی همسریابی نازیار هم هست. از رو جستجوی همسریابی اغازنو پریدم پایین و بدو بدو رفتم سمت عمه.
سلام خودمو محکم انداختم تو بغلش. سارگل گفت جستجوی همسریابی نازیار ماهم هستیما.. از تو بغل جستجوی همسریابی نازیار اومدم بیرون و گفتم هستی که هستی به من چه. .. جستجوی همسریابی آغاز نو خودمه دوست دارم بغلش کنم، مشکلیه؟ نه عزیزم راحت باش. من مشکلی ندارم دوباره جستجوی همسریابی آغاز نو رو بغل کردم که صدای مردونه ای اومد من مشکل دارم. با تعجب برگشتم ببینم این کیه که مشکل داره. یه جستجوی سایت همسریابی دوهمدم خیلی خوش تیپ و خوش هیکل که به عینک افتابی خیلی خوشکلی زده بود. واستاده بود کنار ماشین و بهش تکیه داده بود. ..شکل این مدل ها واستاده بود. رفتم جلوش ایستادم و گفتم داری که داری. ..
جستجوی سایت همسریابی دوهمدم انگار خوشش اومده باشه
حتما مشکلت مادر زادیه.. یه دکتر بری حله. جستجوی سایت همسریابی دوهمدم انگار خوشش اومده باشه یه طرف لبش رفت بالا و یه لبخند زد.. به کی رفتی اینقدر زبون داری جستجوی سایت همسریابی بهترین همسر؟ به من میگی جستجوی سایت همسریابی بهترین همسر؟! اصلا تو کی هستی؟ اینجا چیکار میکنی من ؟! نشناختی! من.. سارگل وسط حرفش پرید و گفت جستجوی همسریابی. .. باورت میشه بالاخره برگشت گیج شده بودم. یعنی چی؟ کی برگشته کی؟ کی برگشته؟ وا شمیم.. جستجوی همسریابی آغاز نو دیگه..
با چشمای گرد به جستجوی همسریابی آغاز نو نگاه کردم. این سامیار ؟! بعد از هجده سال برگشته. . من که از بچگیش چیزی یادم نیست ولی چون عکس هاش رو دیده بودم به نظرم خیلی فرق کرده... سامیار دستش رو اورد جلو و گفت خوشبختم جستجوی همسریابی.. بهش دست دادم و گفتم منم.. کلا عادت داری محو میشی وقتی به من نگاه میکنی؟ بله؟؟!
من کی تو رو دیدم که محو شم؟ نکه همچین تحفه ای هم هستی نچ.. دفعه ی دومت. دیروز تو فرودگاه. با دوستت. محکم خوردیم بهم. یادت اومد یا بازم بگم!؟ یکم فکر کردم. یادم اومد یعنی این اونه؟ تو! تو اونی؟ رفتم نزدیک تر و عینک و از رو چشماش برداشتم. نه این که همونه! اب دهنم رو قورت دادم. بیا اینم پسر عمه مون در اومد..
جستجوی همسریابی دو همدم به این گیجیم یه خنده ای کرد
شکر عمه و جستجوی همسریابی نازیار رفته بودن تو وگرنه فکر میکردن ما دیوونه ایم... حالا شناختی؟ اره شناختم بیا بریم تو.. جستجوی همسریابی دو همدم به این گیجیم یه خنده ای کرد و چمدون ها رو برداشت و داخل رفتیم. نیما با جستجوی همسریابی دو همدم یه دست داد و سلام کرد. جستجوی همسریابی شیدایی کنار من بود گفت تو اینو میشناسی؟ اره حالا بعدا بهت میگم وقتی وارد جستجوی همسریابی شیدایی شدیم همه بلند شدن تا با جستجوی همسریابی دو همدم احوال پرسی کنن...