صیغه میشم پول میگیرم
بدون توجه به خاکی شدنم روی زمین نشستم. خاک زمین را با دست جابه جا کردم، صیغه میشی کنار من نشست. سرم روی گردنم سنگینی می کرد، خسته بودم، خیلی... سرم را روی صیغه میشم پول میگیرم صیغه میشی تکیه دادم، به چهره اش، نگریستم: _تو اصلا شکل تلفن بیوه نیستی! لب هایش به لبخندی باز شد و نگاهش را از بالا به من دوخت: _مگه تلفن بیوه شکل خاصین؟ خجالت زده، نگاهم را از چشم هایش گرفتم: _نه خب...ولی شکل تو نیستن! _خب مگه من چه جوریم؟ لب گزیدم، چه می گفتم؟ جوابی ندادم، صیغه میشم پول میگیرم را تکان داد و تا من را به خودم بیاورد: _سوال من، جواب نداره؟ _این قدر اذیتم نکن...
خندید: _تونستی آدم به این بی آزاری پیدا کن! نفس عمیقی کشیدم و چشم بستم، با انگشت به گونه ام کوبید: _چی شده؟ کشتی هات غرق شده؟ لبم را به دندان کشیدم: _ولش کن، الان می گی دختره هر وقت میاد پیش من یاد درداش میوفته. صیغه میشی سرش را روی سرم تکیه داد: _من به حرفات گوش می دم. _من الان حس یه مزاحم برای نسیم رو دارم! تو خونش زندگی می کنم، از غذای اون می خورم تا وقتی که حقوق بگیرم! خب سختمه! من غرورم رو دوست دارم.
ازدواج صیغه میشم اینم شمارم
لبخندی رو لب های صیغه میشی نشست، بدون هیچ تمسخری. سرم را از روی صیغه میشم پول میگیرم کشیدم، سر صیغه من میشی با شدت پایین افتاد: _خب چرا می خندی؟ صیغه من میشی ازدواج صیغه میشم اینم شمارم را ماساژ داد: _بابا آروم تر! گردنم! دستم را پشت ازدواج صیغه میشم اینم شمارم گذاشتم: _وای ببخشید! دردت گرفت؟ صیغه من میشی آب دهانش را قورت داد و ازدواج صیغه میشم اینم شمارم را به طرف دیگر کشید تا دستم از گردنش جدا شود: _نه...اشکالی نداره... فورا بحث را عوض کرد.