من_از وقتی برگشتیم تهران جفتتون کم حرف شدین... گوشه گیر شدین...بهترین ربات دوستیابی تلگرام تو فکرین...دائمم از همدیگه فرار میکنین... خب اینا یعنی چی؟منی که عاشقم دلیل این رفتارا برام روشنه بهترین ربات تلگرام برای دوستیابی تو سکوت بهم خیره شد که لبخندی زدمو گفتم: داداش نگفتیا االن میخوای چیکار کنی؟ یکم از قهوش خورد و گفت: نمیدونم هستی...
میترسم بهترین ربات دوستیابی تلگرام پسم بزنه من_فکر نکنم اینطور بشه اما اگرم شد اشکال نداره چون تو دیگه عذاب وجدان نداری که چرا واسه رسیدن به عشقت تالش نکردی سرشو انداخت پایین و اروم گفت: ولی من میخوامش هستی! بالبخند گفتم: بهترین ربات چت تصادفی تلگرام برادر من باید یه حرکتی بکنی دیگه نکنه انتظار داری جدیدنرین ربات چت تلگرام بیاد بهت اعتراف کنه؟
سریع گفت: معلومه که نه ولی اگه...اگه فکرو خیالم الکی باشه و منو نخواد چه خاکی تو سرم بریزم؟اگه اینجوری بشه من نابود میشم هستی سعی کردم بهش امید بدم من_ببین بهترین ربات تلگرام برای دوستیابی تو و ارتان مثل برادر نداشتمین و من هرکاری که از دستم بربیاد واسه خوشبختیه شما دوتا میکنم ولی بهترین ربات چت تصادفی تلگرام تنها کسی که میتونه نجاتت بده خودتی باید با بهار صحبت کنی و از احساساتت بهش بگی بعد از اونم منتظر عکس العملش باشی نفس عمیقی کشید و گفت: راست میگی دیگه هرچی صبر کردم بسه فردا باهاش حرف میزنم بعد از خوردن قهوه از سامیار خدافظی کردم و راه افتادم سمت خونه! سیز من_ای بهترین ربات دوستیابی تلگرام بهار یه مین اروم بگیر انقد باال پایین نپر همه دارن نگامون میکنن بااین حرفم صاف نشست و باشوق بهم خیره شد. ..سی مین پیش بهم زنگ زدو گفت بیام پارک نزدیک خونشون...
بهترین ربات چت تصادفی تلگرام اروم و شمرده شمرده بهم بگو چیشده؟
ظاهرا جدیدنرین ربات چت تلگرام باهاش حرف زده و االن میخواد خبرشو بهم بده... دستشو گرفتم و گفتم: خب بهترین ربات چت تصادفی تلگرام اروم و شمرده شمرده بهم بگو چیشده؟ چشاش برق زد و با هیجان گفت: وای هستی اگه بگم باورت نمیشه! بالبخند گفتم: چی باورم نمیشه؟اینکه بهترین ربات تلگرام برای دوستیابی دوست داره؟ مثل سکته ایا نگام کرد که باخنده گفتم: حاال نمیخواد سنگ کوب کنی دیروز باهام حرف زده بود لبو لوچش اویزون شد و با اخم گفت: خیرسرم میخواستم خودم بهت خبر بدم پسره دهن لق خندیدم و گفتم: پشت سر داداشم حرف نزنا ابروهاشو انداخت بهترین ربات چت تصادفی تلگرام و گفت: خواهر شوهر بازی در نیار یادت رفته منم خواهر شوهرتم؟ خندیدم که یهو با اضطراب گفت: هستی؟ من_جانم؟
باتعجب گفتم_از جدیدنرین ربات چت تلگرام؟
بهترین ربات دوستیابی تلگرام میترسم؟ باتعجب گفتم_از جدیدنرین ربات چت تلگرام؟ زد تو سرم و گفت: یعنی خااااک اخه بهترین ربات تلگرام برای دوستیابی ترس داره که ازش بترسم؟ باخنده گفتم خب از چی میترسی؟ نفسشو فوت کرد و گفت: از عکس العمل بردیاببینم نکنه تو به بردیا پریدم وسط حرفش_نه من بهش چیزی نگفتم با التماس نگام کرد و گفت: میشه بهش بگی؟ جدیدنرین ربات چت تلگرام محکم گفتم: دست به سینه نشست