بوسهای روی موهام کاشت و گفت: -تا اپلیکیشن دوست یابی رایا اومدن تو خیلی احساس تنهایی میکردم؛ ولی االن خیلی خوشحالم از اینکه خواهری مثل تو دارم. -منم خوشحالم که یه داداش دارم، یه اپلیکیشن دوست یابی رایانک که شده همدم تنهاییهام، بیکسیهام! سرم رو روی سینهاش گذاشتم و توی بغلش لم دادم. مدتی نگذشته بود که دستی دور هر دو تامون حلقه شد. هر دو ب عقب برگشتیم و دیدیم اپلیکیشن دوست یابی رایان با چشمای گریون بغلمون کرده. مامان: قربونتون برم نور چشمای من! بدون من تنهایی درداتون رو تحمل میکنین؟!
اپلیکیشن دوست یابی رایانی رو میبخشید
اپلیکیشن دوست یابی رایا: مامانم! رو شاکرم بابت داشتن خانوادهای مثل شما. مامان: کاش هیلدا هم اپلیکیشن دوست یابی رایانی رو میبخشید و همه چی درست میشد. -میبخشه مامان؛ برای به دست آوردن دلش هر کاری از دستم بر بیاد میکنم. مامان: اپلیکیشن دوست یابی رایا مادر! پاشین بریم تو، خیس آب شدین. هر سه بلند شدیم و دست تو دست هم با لبخند داخل خونه شدیم. اپلیکیشن دوست یابی رایان با صدای دادش به طرفش برگشتم. -تو سر من رو کاله گذاشتی، همه مدارکم رو کپی کردی! اپلیکیشن دوست یابی رایانک از چی حرف میزنین آقا؟!
اپلیکیشن دوست یابی رایان نجاتش دادی
از اون مدارکی که از دست اپلیکیشن دوست یابی رایان نجاتش دادی و برام آوردیش. -آهان! به نظرتون من وقت کافی برای این کار داشتم؟ یا اینکه اگه میخواستم کپیش کنم چرا ازدست نجاتشون دادم و براتون آوردم؟ اپلیکیشن دوست یابی رایانی زخمی شدم! شما چی فکر کردین؟ درعرض پنج دقیقه میشه مدارک کپی کرد؟ بعدش هم اون آدمی که باهام فرستاده بودین شاهده که چهجوری رفتم و مدارک رو براتون آوردم. اینم تشکرتونه؟ واقعا نمیدونم چی بگم! چونهاش رو خاروند و متفکر بهم نگاه کرد. -پس اگه کار تو نیست، کار کیه؟! -من چه بدونم؟! از افراد خودتون بپرسین و بهتون میگن! خواستم از اتاق خارج بشم که... -صبرکن! برگشتم سمتش و گفتم: -من باید برم، کار دارم. گه واقعا کار تو نبوده؛ برای اثبات حسن اپلیکیشن دوست یابی رایانک باید یه کاری برام بکنی!
خب.. .چه کاری؟! -تو ایران یکی از افرادم جنسهام رو اپلیکیشن دوست یابی رایانی کشیده و فرار کرده. تو باید بری ایران و اون رو پیدا کنی. افرادم هم کمکت میکنن، اگه پیداش کردی بیارش پیش خودم و بعدش هم باید بری سراغ فری سیبیل کلفت، اون یه کشتی برات میاره! باید جوری اون کشتی رو از مرز خارج کنین که کسی شک نکنه. اگه بتونی این کارا رو درست انجام بدی شکم نسبت بهت برطرف میشه. -باشه مشکلی نیست؛ ولی باید جایی باشه که اون فرد و اون کشتی رو بهتون تحویل بدم. -تو برو اپلیکیشن دوست یابی رایان خودم بهت زنگ میزنم و میگم کجا بیای. -باشه، فعال با اجازه! از اتاقش خارج شدم. اپلیکیشن دوست یابی رایا -باید برم ایران؛ اما ایندفعه نمیتونم خونهی مامانی برم و جونش رو به خطر بندازم. باید برم یه جایی خونهای اجاره کنم. -باشه، دیدن ترالن هم میری؟ -اپلیکیشن دوست یابی رایانی! شاید برم از دور ببینمش، دلم براش تنگ شده. -انشاءهلل به زودی بهم میرسین، غصه نخور داداشم. -قربونت، کاری نداری؟! من باید قطع کنم و برم وسایلم رو جمع کنم. فردا صبح پرواز دارم. -نه پسر تو باید اینجا بمونی! آدرس اون مکان تحویل امانتیهای اپلیکیشن دوست یابی رایانک رو بهت میدم. باید سر موقع برسین ومیخوای منم بیام؟ دستگیرش کنین، دیگه فرصتی بهتر از این از کجا میخوایم پیدا کنیم؟