از دست کارای این دختره... برگشتم سمت چپ تا به اهنگ هاي تتلو اشاره کنم بیاد اینجا که نگام افتاد تو دوتا چشم سبز عصبی...زول زده بود به دست منو سپهر..دستاش مشت بودو صورتش سرخ...اب دهنمو قورت دادم وبه سختی نگامو ازش گرفتم...بااحساس اینکه یکی باالسرم وایساده سرمو اوردم باال... ساشا بالبخند دستشو به سمتم دراز کرد و گفت: اهنگ های تتلو ریمیکس یه دور رقصو میدی؟
به بردیا نگاه کردم نیم خیز شده بود تا به اهنگ هاي تتلو حمله کنه...درست مثل یه ببر زخمی بود...هیراد دستاشو محکم گرفته بودو آهنگ های تتلو مسخره بازی یه چیزایی تو گوشش میگفت... قبل از اینکه عروسی به عزا تبدیل شه بااخم برگشتم سمت ساشا و گفتم: نه من نمیرقصم بالبو لوچه ای اویزون سرشو تکون داد و گفت: هرجور راحتی نوز بعد از این حرف با قدم های بلند ازم دور شد...با صدای پرخنده مهرشاد برگشتم
اهنگ هاي تتلو من یه بار بااین بدبخت نرقصا همش بزارش
سمتش اهنگ هاي تتلو من یه بار بااین بدبخت نرقصا همش بزارش تو خماری باشه؟ باخنده گفتم: چشم هرچی تو بگی زیر چشمی به بردیا نگاه کردم نفسشو فوت کردو از جاش بلند شد و با سرعت رفت سمت ته باغ... با نگرانی نگاش کردم...اهنگ های تتلو ریمیکس همه عصبانیتش بالیی سر کسی نیاره...
آهنگ های تتلو مسخره بازی چرخوندم که متوجه شدم بهار بالخند داره نگام میکنه...از خجالت سرخ شدم و سرمو انداختم... مرده شور ببرنت هستی...اهنگ هاي تتلو خواهرش میگه این دختره چشش دنباله داداشمه... حدود یک ساعت بعد همه مهمونا رفتن و فقط اهنگ هاي تتلو من نزدیک عروس و داماد موندن واس عروس کشون..از اونجایی که خیلی خسته بودم
اهنگ هاي تتلو جدید برنگشته بود
از یه طرفم اهنگ هاي تتلو جدید برنگشته بود کسل شده بودم از جام بلند شدم و مانتو و شالمو پوشیدم از بچها خدافظی کردم و رفتم کنار بابا و گفتم: بابایی من برم خونه؟خیلی خستم پیشونیمو بوسید و گفت: برو عزیزم میخوای برسونمت؟
من_نه بابا خودم میرم از بابا خدافظی کردم و رفتم سمت در که صدای اهنگ های تتلو ریمیکس از پشت متوقفم کرد آهنگ های تتلو مسخره بازی بالخند برگشتم سمتش و گفتم: جانم؟ دستمو گرفت و گفت: منم تا جلوی در باهات میام که اگه بردیا رو دیدم باهاش حرف بزنم ناخودآگاه اخمام جمع شدو گفتم: چرا؟چیزی شده؟ اهنگ هاي تتلو فقط از دستم سر رقصیدن تو دلخوره باید از دلش دربیارم با حرص نفسمو فوت کردم...یعنی چی؟...
خب دلخوره که هست...این دیگه نیاز به حرف زدن داره...دستمو از دستش کشیدم بیرونو سرمو تکون دادم... جلوی در چشم چرخوندم اهنگ هاي تتلو جدید تکیه داده بود به ماشینش و دستاش تو جیبش بود...به سردی با اهنگ هاي تتلو من خدافظی کردم و رفتم سمت ماشینم نشستم توش و سرمو گذاشتم چرا رو فرمونَ...اه لعنتی من چم شده؟؟ انقد اون پسر و توجه هاش برام مهمه؟چرا دلم نمیخواد کسی نزدیکش شه؟؟؟جوابش معلوم بود...
اگه تاامشب شک داشتم که عاشقشم اهنگ های تتلو ریمیکس مطمئن شدم...ولی اون چی؟به من حسی داره؟ چند تقه به شیشه خورد.. . سرمو اوردم آهنگ های تتلو مسخره بازی و درکمال تعجب بردیا رو دیدم که یه دستشو گذاشته رو سقف ماشینو یه دستشم تو جیب شلوارشه و خم شده سمت شیشه...پرستیژت تو حلقم... شیشه رو کشیدم پایین و خیره شدم تو چشاش... نمیدونم چند مین گذشت که باصداش نگامو از چشاش گرفتم و سرمو انداختم پایین بردیا_میتونم یه چیزی ازت بخوام؟ با تعجب همونجوری که سرم پایین بود گفتم: چی؟ نفسشو فوت کردو گفت: دارم اهنگ هاي تتلو جدید حرف میزنم زول بزن تو چشام تا بگم اروم سرمو بلند کردم و خیره شدم