ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل آریا
آریا
34 ساله از مشهد
تصویر پروفایل رخساره
رخساره
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل سلنا
سلنا
27 ساله از یزد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
103 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی
علی
55 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
42 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا دوران
رویا دوران
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از بابلسر
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علی
علی
26 ساله از تهران
تصویر پروفایل محسن
محسن
42 ساله از شیراز

انجمن همسر یابی ایران

دوست ندارم از زبونت حرف بدی در مورد سایت همسریابی شیدایی بشنوم. اون واسه من خیلی عزیزه. _ خیلی خوب باشه باشه ببخشید. کجا بریم خانم غر غرو؟

انجمن همسر یابی ایران - همسر یابی ایران


تصویر انجمن همسر یابی ایران

تلو تلو به سمت اتاقش می رفت. از جا بلند شدم و انجمن همسر یابی و گرفتم تا کمکش کنم. دستم و پس زد و با نگاه پر از خشمش داد زد: سایت همسریابی خارج از کشور پی کارت. روی همون مبل خوابم برد. بیدار که شدم از پنجره نشیمن، آفتاب تیزی به چشمم زد. نگاهی به ساعت دیوار انداختم. ۰ بود. سایت همسریابی و کمی ماساژ دادم و به سمت اتاق سایت همسریابی موقت رفتم.

بعید می دونستم رفته باشه سرکار. تقه ای زدم ولی جوابی نشنیدم. می ترسیدم بی اجازه وارد اتاق بشم اما نگران حالش بودم. در و آروم باز کردم و داخل شدم. خوابیده بود. لبه تختش نشستم. سایت همسریابی خارج از کشور چهره ی معصومش. دائم از خودم می پرسیدم چرا سایت همسریابی هلو دلش می خواست پشت این چهره انجمن همسر یابی دیو دو سر جلوه کنه؟ چه طور می تونست تا این حد تلخ باشه؟ دوستش داشتم حداقل از خودم بیشتر، با تمام تحقیر و کتک هاش، با همین زبون تلخش. اما گاهی تو مجادله هامون، وقتی مصصم بود که شکستم بده باز هم من دلم نمی خواست ناراحتش کنم دستاش و آروم گرفتم و نوازش کردم. خیلی داغ بود. پشت دستم و گذاشتم روی پیشونیش، از تب می سوخت.

سایت همسریابی شیدایی می تونی بلند شی؟

سایت همسریابی موقت نوید؟ چشماش و به سختی نیمه باز کرد و بست. _ نوید تبت خیلی سایت همسریابی. پاشو بریم سایت همسریابی خارج از کشور. سایت همسریابی شیدایی می تونی بلند شی؟ با صدای گرفته و ترسناکش گفت: _ سایت همسریابی هلو از سرم بردار به آشپزخونه رفتم و فوری سوپ درست کردم و به اتاقش برگشتم. سینی و روی میز کنار تخت گذاشتم و پتو رو از روش برداشتم. _ سایت همسریابی موقت بلند شو ببینم. پاشو پاشو. غلتی خورد و گفت: چی می خوای ؟ انجمن همسر یابی بیرون.

سایت همسریابی آغاز نو دستاش و گرفتم

رفتم باالی تختش، سایت همسریابی آغاز نو دستاش و گرفتم و به سمتم کشیدم تا بتونه بشینه. از حرکتم تعجب کرده بود، با چشمای پف کرده ش به من زل زده بود. حتی توان اعتراض هم نداشت. _ زده به سرت ؟ چی کار میکنی؟

از تخت پریدم پایین و سایت همسریابی هلو سوپ و گرفتم دستم. _ داری تو تب می سوزی. برات سوپ درست کردم. آروم شده بود و لحن صداش تغییر کرد. _ برای من درست کردی؟ لبه تخت نشستم و کاسه رو به دستش دادم. _ آره. می دونم تو دکتر بیا نیستی. تا سوپت رو بخوری من برم تا سایت همسریابی واست قرص و شربت سرما خوردگی بگیرم. خواستم از جا بلند شم که یاد دیشب افتادم.

فکر می کردم چند سالی هست که الکل و ترک کردی؟ _ اون موقع دلیلی نداشتم که ادامه ش بدم. _ خب انجمن همسر یابی دلیلت چیه؟ لباس هام و عوض کردم، رفتم پایین و سایت همسریابی توران ماشین شدم. _ خب دلم واست تنگ شده بود گفتم بیام ببینمت. کار بدی کردم؟ _ نه عزیزم. من که چیزی نگفتم فقط وقتی یهویی میای اینجا و میگی من پایین منتظرتم نمیدونم باید چیکار کنم. _ همتا داری زنم میشی دیگه. سایت همسریابی خارج از کشور مشکلت اون گردن کلفته؟ از حرفش ناراحت شدم، چشم غره ای رفتم و گفتم: اصال دوست ندارم از زبونت حرف بدی در مورد سایت همسریابی شیدایی بشنوم. اون واسه من خیلی عزیزه. _ خیلی خوب باشه باشه ببخشید. کجا بریم خانم غر غرو؟ کمی فکر کردم

مطالب مشابه