صیغه موقت با دخول به جلو برداشتم. خیابون شلوغ بود. دو قدم دیگه... یه سمند نقره ای با سرعت داشت میاومد. صیغه موقت با دخول دیگه برداشتم و دقیقا تو مسیر حرکتش قرار گرفتم. همه داشتن هراسون نگاهم میکردن و ماشینه پشت سر هم بوق میزد. چشمام رو بسته بودم و منتظر بودم تا بزنه. لحظه آخر با شدت زیادی به عقب پرت شدم. دو سه ثانیه تو شوک بودم.
بعد صیغه موقت با دخول به خودم اومدم
بعد صیغه موقت با دخول به خودم اومدم، عصبانی چرخیدم عقب و با چهره هراسون و ترسیده صیغه با دخول مواجه شدم. عصبانی تر از قبل بهش چشم دوختم. ناخنام رو با نهایت توانی که داشتم فشار می دادم کف دستم. وقتی سوزش وحشتناکی پیچید تو دستم، مشتم رو باز کردم نگاه تیزش تمام حرکاتم رو زیر نظر داشت. از لای دندونای کیپ شدم غریدم به چه حقی تو کار من دخالت میکنی؟ نفس عمیقی کشید و چیزی نگفت و من خشمگین تر از لحظات پیش ادامه دادم عدم دخول یعنی چه افتادی دنبال من که چی؟
خانم! دارن سایت صیغه با دخول میکنن
دستی به چشمای تقریبا درشت و خمارش کشید و آرومی گفت یواشتر خانم! دارن سایت صیغه با دخول میکنن. بدون این که به اطراف توجه کنم، بلندتر صیغه با دخول زدم خب به جهنم که دارن سایت صیغه با دخول میکنن. کلافه سرش رو تکون داد و گفت میدونم الان خیلی عصبانی هستین؛ ولی اشکالی نداره من منتظرم تا آروم بشین.
دست از صیغه با دخول برداشتم و بدون حرف نگاهش کردم. سرش پایین بود و موهای مشکی و لختش پیشونیش رو پوشونده بود. بعد از صیغه موقت با دخول که آرومتر شدم، در حالی که نگاهش خیابون رو نشونه گرفته بود ل**ب باز کرد چرا فکر میکنین خودکشی بهترین راه حله؟ سرم پایین بود و با حرص خاصی ریشه های شال مشکیم رو میکشیدم. میدونم یه وقتایی فشار مشکلات انقدر رو آدم زیاده که خودکشی رو بهترین عدم دخول یعنی چه می بینه؛ اما خودکشی فقط همه چیز رو بدتر میکنه. نفسش رو صدا دار فرستاد بیرون درسته از شر درد و رنجای این دنیا خلاص میشی؛ ولی عوضش عذاب آخرت نصیبت میشه. تاکید وار پرسید متوجهی؟
بعد یه مدت از عدم دخول یعنی چه میرن
چرا انقدر نا امیدی؟ مگه چی شده که نمیخوای زنده باشی؟ با یه مکث کوتاه دوباره به حرف اومد همه مریضا بعد یه مدت از عدم دخول یعنی چه میرن و از شر پرسنل راحت میشن. تو هم میری؛ البته من زودتر از تو میرم پس تحمل کن. با عصبانیت عجیبی تقریبا صیغه با دخول زدم نه! و با اخمای در هم زل زدم به چهره متعجبش گیجشده پرسید چی نه؟ به تندی گفتم تو از عدم دخول یعنی چه نمیری! تعجبش بیشتر شد. ولی سایت صیغه با دخول بهت زده نبود. یه حالت خاصی داشت که برای اولین بار میدیدم. نه من چیزی میگفتم؛ نه اون. فقط نگاه میکردم. بالاخره به حالت عادی برگشت و سایت صیغه با دخول رو داد به آسمون پر دود و دم اما من جزو این بیمارستان نیستم. من حتی هنوز روانپزشک نشدم! صورتم بیشتر جمع شد و غر زدم گفتم نمی ری؛ چون من میگم! هم ازش متنفر بودم، هم میخواستم باشه.